پنجشنبه، خرداد ۱۲، ۱۳۹۰

نگاهی به ترجمه های برتر از قرآن مجید


نگاهی به ترجمه های برتر از قرآن مجید
نوشته – مهرداد مصوری

هو الله تعالی شانه العزیز
دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند


با عرض ادب خدمت تمامی قرآن پژوهان و قرآن دوستان عزیز که به کتاب آسمانی قرآن مجید عشق و علاقه می ورزند معروض میدارد که:
حقیر با قلت بضاعت مضجات و دانش علمی و عملی، در بین تمامی ترجمه هایی که خود ملاحظه نموده ام آنچه که بیشتر توجه مرا به ترجمه های ذیل جلب نموده است روانی، دقت، ابهام زدایی و همچنین ذکر شأن نزول آیات و مقابله با ترجمه ها و تفسیرها برای خوانندگان آن میباشد که اهل تحقیق با توجه به مقایسه بین ترجمه ها این چند ترجمان را جزو برترین ترجمه ها می دانند البته لازم به ذکر است بسیاری از ترجمه ها را نیز همانند رهنما و آیتی و ... را صاحب نظران مورد بررسی قرار داده اند اما انتخاب ما در ترجمه های آمده در پائین بر اساس علاقه و استقبال عمومی و تایید خواص بر محسنات بیشتر آنها نسبت بر دیگر ترجمه ها می باشد. به ترتیب اولویت :

ترجمه اول:
الف: ترجمه جناب آقای کریم زمانی بنام "ترجمه روشنگر قرآن کریم"

در مورد این ترجمه گرانسنگ و ارزشمند استاد خرمشاهی در جلسه رونمایی از آن بیان نموده اند که:

"هر چقدر به «ترجمه‌ روشنگر قرآن کریم» رجوع کرده، از آن لذت برده و استفاده کرده ام. ترجمه کریم زمانی هر سوره‌ای را معرفی می‌کند و معانی عمده آن سوره را می‌گوید و دیگر این‌ که ریشه‌ ثلاثی کلمات و افعال و صفات را آورده است.
وی با بیان اینکه «ترجمه روشنگر قرآن کریم» یک کتابخانه قرآنی است، گفت: خواندن این کتاب برای کسی سخت نیست و صفحه‌آرایی کتاب نیز بسیار زیبا انجام شده است.
خرمشاهی تأکید کرد «ترجمه روشنگر قرآن کریم» یکی از پنج ترجمه برتر قرآن در صد سال اخیر است."

راقم خود ملاحظه نموده ام مواردی از ابهامات که دوستان و آشنایان وقتی بر ترجمه ای از قرآن ابراز می داشتند آنگاه که آنها را بدین ترجمه رهنمون می شدم و ترجمه ایشان را بر آن آیه مورد نظر قرائت مینمودم اذعان مینمودند که ایرادشان رفع و حتی شبهه شان مرتفع گردیده است .

بعنوان مثال در سوره مبارکه بقره آیه 228 در آخر سوره میفرماید:

وللرجال علیهن درجه و الله عزیز حکیم

که در اکثر ترجمه ها که ملاحظه نمودم با این متن و فحوای کلام نوشته شده بود که یعنی:

و مردان بر آنان درجه برتری دارند (منظور زنان) و خداوند توانا و حکیم است. (ترجمه دکتر محمد مهدی فولادوند)

در حالی که در ترجمه استاد کریم زمانی آمده است:

و اما مردان بر آنان نوعی مرتبت {سرپرستی} دارند {به جهت مسوولیت زندگی} و خداوند بس مقتدر با حکمت است.

این آیه به نظر حقیر شاید این نکته را به ذهن متبادر نماید که :

رئيس القوم خادمُهُم ـ رئيس يک قوم يا جمعيتي خدمتگزار آن است. فلذا درجه برتری مردان هم بر زنان در اینجا شاید مراد همان خدمتگزار بودن خانواده باشد.

که البته در برترین ترجمه همانند ترجمه استاد زمانی که به نظر بنده ترجمه استاد بهاء الدین خرمشاهی میباشد نیز بدین صورت برگردان شده است:

و مردان را بر آنان به میزانی برتری است، و خداوند پیروزمند فرزانه است.

از این دست تفاوتها در ترجمه ها موجود بوده که حقیر بعون الله تعدادی از این تفاوتها را در تکمیل همین مقال بعدا اضافه خواهم نمود زیرا بعضی از ترجمه ها بدلیل عدم توضیحات لازم در ذیل آیات و عدم اطلاعات قرآنی قرائت کننده باعث شک و تردید قاری میگردد و اگر خدای نخواسته وی در پی تحقیق و دقت نظر در بررسی کلام الله برنیاید ممکن است در همان اشتباه مانده و از این منبع فیض لایتنهی محروم بماند.

بعنوان مثال دوستی در پی قرائت اول آیه شریفه 97 سوره اسراء که میفرماید:
و من یهد الله فهو المهتد و من یظلل فلن تجد لهم اولیاء من دونه ...

در تماس با حقیر گفتند خواندن ترجمه این آیه مرا مدتی است متحیر و سرگردان نموده است و در بعضی آیات که مشابه این آیه میباشد، صحبت از هدایت و گمراهی توسط خداوند برایم قبولش مشکل است که خداوند بخواهد بندگانش را گمراه سازد و در چند آیه دیگر نیز به همین فحوای کلام برخورد کردم و در ترجمه آیه فوق آمده است:

و هر که را خدا هدایت کند او رهیافته است، و هر که را گمراه سازد، در برابر او برای آنان هرگز دوست نیابی ... الی آخر آیه

حقیر در جواب عرض کردم اینگونه نیست که در ترجمه آمده است و در جواب ایشان با توجه به آنچه یافته بودم و به معنی دیگر از کلام و بیان اولیاء الهی فرا گرفته بودم به ایشان عرض کردم عوامل بسیاری در این موضوع اعم از اثر وضعی عمل و بازتاب آن تا فساد لقمه و نطفه و ابوین و اجداد ثمانیه میتواند دخیل باشد و برایشان برشمردم و همچنین وقتی با مراجعه به قرآن و قرائت این آیه از روی ترجمه استاد کریم زمانی برایشان خواندم بسیار خشنود گردیده و گفتند مطلب را فهمیدم  و به دلم نشست و به زبانی حجت برایم تمام شد و همان چیزی است که بنده از خداوند رحمتگر مهربان انتظار داشتم.

آقای کریم زمانی در ترجمه روشنگر اینگونه آیه مورد نظر را برگردان نموده اند که باعث رفع شبهه دوست حقیر گردید:

و هر که را خدا هدایت کند هموست هدایت یافته. و هر که را { بواسطه اعمال خود او و طبق جواب عمل } گمراه کند هرگز به جز خداوند برای آنان دوستان و سرپرستانی نخواهی یافت  الی آخر آیه

و در ذیل همین آیه مترجم گرانقدر آورده است:

این آیه سر رشتۀ هدایت و ظلالت را مشیت الهی داند. و البته این هدایت و ظلالت به جبر صورت نگیرد بل طبق سنّت کنش و واکنش و اثر وضعی اعمال انجام گیرد.   
    
استاد زمانی همانطور که در موخره بر ترجمه قرآن آورده اند از تفاسیر بیشماری از جمله از تفسیر شریف بیان السعاده فی مقامات العباده حضرت آقای حاج ملا سلطان محمد بیدختی گنابادی جهت ترجمه استفاده نموده اند و در متن ترجمه با ذکر "بیان السعاده ملا سلطان " بدان اشاره مینمایند.

لازم به ذکر است استاد کریم زمانی از مولوی شناسان و مثنوی پژوهانی هستند که تفسیر ایشان بر مثنوی شریف حضرت مولانا تا کنون بیش از سی مرتبه تجدید چاپ و به پنج زبان ترجمه شده است و همچنین مثنوی معنوی چاپ شده با تحقیق ایشان همراه با بیان مقاصد ابیات جزو برترین و نفیس ترین تحقیقات بر مثنوی حضرت مولانا در عصر حاضر به شمار میرود.

ترجمه ب :
واقعا هر دو ترجمه آقایان زمانی و خرمشاهی از خیلی لحاظ به هم نزدیک و از نظر غنای منابع و ماخذ و مستندات و استفاده از برترین تفاسیر در تمامی حوزه ها اعم از عرفانی گرفته تا ادبی و تاریخی و غیره بی نظیر و در نوع خود منحصر بفرد میباشند.
ترجمه استاد بهاء الدین خرمشاهی با مطالب دقیق و استفاده کثیر از منابع مختلف در ذیل هر کدام از آیات مبارکه قرائت کننده مصحف شریف را به آگاهی و دانش بسیار در مورد آن آیه میرساند جزو برترین ترجمه های فارسی در عصر حاضر است و علی الخصوص بخش اضافه شده به آخر قرآن که در مورد ترجمه ها و تفاسیر و توضیحات و واژه نامه و قرآن پژوهی میباشد بسیار بسیار ارزنده و برای کسانی که بخواهند آشنایی بیشتر با قرآن پیدا نمایند بی نهایت کارآمد و مغتنم است. حقیر غیر از ترجمه گرانسنگ جناب استاد خرمشاهی بر این کتاب الهی به مابقی آثار ایشان در زمینه قرآن پژوهی و قرآن شناسی بسیار علاقه مند بوده و دیگر آثارشان نیز از این مائده الهی بی نصیب نبوده و عطر و بوی قرآنی دارد.
برای فارسی زبانانی که بخواهند با فرهنگ و علوم قرآنی مانوس شده و آنرا به زبانی قابل درک و فهم بیابند بدون شک و تردید آثار استاد خرمشاهی بهترین گزینه و راهگشای رسیدن به دروازه های قرآن پژوهی و قرآن شناسی خواهد بود و پس از آن ترجمه ایشان بر این معجزه تمام اعصار و قرون میتواند خواننده را به بهشت پنهان آن وارد نماید. 
لازم بذکر است که استاد خرمشاهی همانطور که در موخره بر ترجمه قرآن قسمت کتابنامه آورده اند از تفاسیر بیشماری از جمله از تفسیر شریف "بیان السعاده فی مقامات العباده" حضرت آقای حاج ملا سلطان محمد بیدختی گنابادی و همچنین " تفسیر سه گوهر تابناک از دریای پر فیض کلام الهی" ترجمه و تالیف حضرت آقای حاج سلطانحسین تابنده گنابادی (رضا علیشاه) جهت ترجمه استفاده نموده اند و در متن ترجمه بدانها اشاره مینمایند.

همچنین از جهت مزید اطلاع و آگاهی اخوان طریق کثر الله امثالهم بعرض میرساند که در قسمت آخر این ترجمه شریف و مبارک که به فرموده اعاظم عرفاء نمونه کتبی وجود مبارک حضرت انسان کامل میباشد و وجود حضرت انسان کامل نمونه عینی کلام الله مجید است. استاد بزرگوار و دانشمند محترم جناب آقای بهاء الدین خرمشاهی در قسمت "پیگفتار مترجم" تحت ذیل عنوان ( طرح و معرفی کوتاه نقد و نظرها) با تشکر از همه کسانی که به نقد و نظر ترجمه ایشان پرداخته اند در صفحه 911 شماره 13 از شخصیت های نامبرده چنین نگاشته اند:

13) تابنده، دکتر نور علی ( مجذوب علیشاه) : در مرقومه ای، نکات اصلاحی بیست و نُه گانۀ ارزندۀ بسیار دقیقی را خاطر نشان کرده اند.     

ترجمه سوم:
ترجمه مرحوم حضرت آیت الله دکتر محمد صادقی تهرانی است، ارزش ترجمه ایشان بیشتر بواسطه توضیحات در ذیل بسیاری از آیات است که دیدگاه فقهی ایشان را در استنباط از آیات رسانده و هم نظر باز و دقیق ایشان را به امور مطروحه امروز جامعه روشن میسازد، مترجم معظم درباره اصول ترجمه بر قرآن در ماخره کتاب آورده اند که:
قرآن باید به گونه ای شایسته با کمال باریک بینی و حقیقت نگری و بدون پیش فرض ها و انتظارات تحمیلی تنها بر مبنای قرآن و با استفاده از ابزارها و لغت ها و یافته ای درونی آیات آن و بدون در نظر گرفتن عوامل بیرونی و آراء و اقوال و نظرات تحمیلی این و آن تفسیر شود.

حقیر افتخار آن را دارم که یک دوره از تفسیر شریف پنج جلدیشان بر قرآن کریم را مفسر بزرگوار به حقیر مرحمت و محبت نموده اند.

ترجمه چهارم:
ترجمه استاد محمد خواجوی است که ایشان هم با استفاده از منابع بسیاری اعم از ترجمه ها و تفاسیر کهن اقدام بدین کار نموده و اگرچه ترجمه ایشان چون دقیقا خواسته اند کلمه به کلمه باشد شاید مقداری سخت باشد اما قسمت انتهایی کتاب شریف را که اختصاص داده اند به "مشارق البیان فی مسائل القرآن" همراه با شان نزول آیات بسیار ارزشمند و عزیز است که حقیر مکرر از خواندن این بخش لذت فراوان برده و حتی جدا از اینکه به قرآن ترجمه ایشان پیوسته است، چاپ مجزای آنرا به صورت کتابی تحت همین نام "مشارق البیان فی مسائل القرآن" ابتیاع نمودم.
استاد خواجوی از صدرا شناسان عصر حاضر بوده و بسیاری از آثار مهم و تفسیرهای حکیم ملا صدرای شیرازی بر قرآن کریم را تصحیح و ترجمه نموده اند.

ترجمه پنجم:
ترجمه دکتر محمد مهدی فولادوند از لحاظ روانی، خوشخوانی و قابل فهم بودن برای تمام خوانندگان بسیار ارزشمند و قابل توجه میباشد.

ترجمه ششم:
ترجمه استاد حسین ولی که از مترجمین و محققین بنام و مترجم و مصحح آثار با ارزشی همچون "بحر المعارف" مولی عبدالصمد همدانی (از مشایخ حضرت آقای نورعلیشاه اول ) هستند کاری ارزنده و گرانسنگ است البته راقم خود تاکنون موفق به زیارت و استفاده از آن نشده ام و امیدوارم که بتوانم هر چه زودتر آنرا تهیه و از فیوضات آن مستفیض گردم. انشاء الله

به یاد داشته باشیم ترجمه هایی همچون ترجمه مرحوم  میرزا مهدی الهی قمشه ای و دیگر ترجمه های نسبتا قدیمی تر، سالیان سال و همچنان مورد استفاده هزاران شاگرد دانشگاه مکتب وحی و قرآن قرار گرفته و همواره از ارج و قرب خود برخوردار خواهند بود.  

در آخر نظر خوانندگان عزیز و گرامی را بدین نکته جلب مینمایم که جهت استفاده بیشتر و شناخت جامع تر از ترجمه ها و همچنین محاسن و بعضی نقدها بر ترجمه های انجام شده اخیر بر قرآن کریم به اثر ارزشمند استاد بهاء الدین خرمشاهی " دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی" مراجعه گردد.
بمنّه و کرمّه
خاکپای فقراء الی الله
مهرداد مصوری
اردیبهشت 1390

لینک مطلب مندرج در سایت مجذوبان نور:
 http://www.majzooban.info/1388-12-15-14-05-43/2009-12-30-11-15-59/4686-1390-02-20-21-44-11.html

یک اقدام سیاسی در خارج از کشور


یک اقدام سیاسی در خارج از کشور
در سال 1336 بعد از تنظیم امور شغلی مقدمات سفر به خارج از کشور را به منظور ادامه ی تحصیل فراهم ساختم . بعضی از دوستان نزدیک استقبال زیادی از این نظر ننمودند ولی دکتر خنجی به تشویق من پرداخت و مرا به ادامه ی تحصیل در خارج از ایران ( کشور فرانسه ) مصمم ساخت . در مدتی که در شهر پاریس اقامت داشتم به فعالیت سیاسی نپرداختم و بیشتر اوقات را مصروف امور تحصیلی و قسمتی را نیز صرف مطالعات سیاسی و اجتماعی کردم .
از معاشرتهای متفرقه به طور کلی پرهیز داشتم و فقط با بعضی از دوستان قدیم که در دانشکده ی حقوق پاریس برخورد نمودم ارتباط برقرار ساختم . یکی از این دوستان منیر الدین حجتی امامی قاضی دادگستری بود . حجتی امامی از سال 1330 در فعالیتهای نهضت ملی مشارکت داشت و در بیشتر تظاهرات حضور پیدا می کرد و مسائل سیاسی آن دوران را با علاقه مندی و حساسیت خاص تعقیب می نمود و چون منزل ما در نزدیکی یکدیگر قرار داشت برخورد و دوستی ما به طور مداوم ادامه یافت .  در دانشکده ی حقوق پاریس به وسیله ی حجتی امامی با نور علی تابنده که او نیز از قضات وزین دادگستری بود آشنایی پیدا کردم .
پس از مدتی به علت همفکری سیاسی و تفاهم اخلاقی ، صمیمیت و دوستی خاصی بین ما ایجاد شد . در مدت کوتاهی به ارزش شخصیت و فضائل اخلاقی نور علی تابنده نیز واقف شدم و از دوستی و معاشرت آنها بهره می بردم .
در سال 1959 در پاریس اعلام شد که ژنرال آیزنهاور رئیس جمهور آمریکا به پاریس خواهد آمد و چندین روز در آن شهر اقامت خواهد کرد . پس از مشورت به اتفاق حجتی و تابنده تصمیم گرفتیم اقدامی به عمل آوریم و رئیس جمهوری امریکا را از وضع کشور ایران و نتایج عملیاتی که دولت آمریکا با اجرای طرح کودتای 28 مرداد علیه ملت ایران انجام داده است آگاه گردانیم .
در نامه ای که بدین منظور برای دکتر خنجی ارسال داشتم از او خواستم در این باره با اللهیار  صالح مشورت نماید و در صورتی که ایشان این امر را مورد تایید قرار دادند متن نامه ای را با نظر ایشان به عنوان رئیس جمهور آمریکا تهیه و برای من ارسال نماید  .
دکتر خنجی در پاسخ نوشت که اللهیار صالح این اقدام را تأیید و توصیه کرده است منتهی تهیه ی متن نامه و چگونگی تنظیم آن را به شما واگذار نموده است .
به اتفاق حجتی و تابنده به تنظیم یک نامه ی نسبتاً مشروح اقدام کردیم .
در این نامه پس از اشاره به سوابق روابط ایران و امریکا و کمکهایی که دولت و مردم امریکا در اوایل قرن حاضر نسبت به دولت و ملت ایران انجام دادند ، و موجبات خوشبینی مردم ایران را نسبت به امریکاییها در آن زمان فراهم ساختند ، آنگاه به چگونگی سیاست امریکا نسبت به دولت نهضت ملی و مشارکت در طرح ریزی و اجرای کودتای 28 مرداد علیه ملت ایران پرداختیم و نتایج مضر و تاسف آوری را که اقدامات دولت امریکا علیه ملت ایران به بار آورده ، برشمردیم . سپس مشخصات نهضت ملی ایران و هدفهای آن را یکایک توضیح دادیم و اشاره کردیم که اقدامات دولت امریکا علیه ملت ایران و حمایت از دولت انگلیس و هیئت حاکمه ی فاسد و مزدور عامل آنها نه تنها به رستاخیز یک ملت باستانی در راه استقلال و آزادی لطمات جبران ناپذیری وارد ساخت بلکه عواقب زیان بار آن ، هم در حال حاضر و هم در دراز مدت ، متوجه دولت امریکا نیز خواهد گردید . در قسمت آخر به تشریح وضع اسفبار کشور در آن سال پرداختیم و نشان دادیم که دولتهای پس از کودتا ، به جز در امر واگذاری منابع نفتی ایران به کنسرسیوم بین المللی ، در سایر اقدامات خود با شکست قطعی مواجه شده اند .
در پایان نامه به رئیس جمهوری امریکا اعلام داشتیم که ملت ایران انتظار دارد دولت امریکا از این سیاست دست بردارد و از ادامه ی حمایت یک حکومت فاسد و ضد مردمی و تحمیل آن به ملت ایران خودداری کند .
پس از مشورت با یکدیگر به این نتیجه رسیدیم که مراجعه و تماس با سفارت امریکا به منظور تسلیم نامه و مذاکره درباره ی آن عملی نبوده و ممکن است پس از اطلاع از مفاد آن از دریافت نامه خودداری نمایند .
مصلحت آن دیدیم که نامه را از طریق پست سریع السیر ( پنوماتیک ) که ظرف کمتر از دو ساعت به مقصد می رسید ارسال داریم . اگر نامه فوری به دست رئیس جمهور امریکا نرسد با توجه به شرایط حاکم بر محیط سیاسی فرانسه لااقل مشاورین نزدیک او از متن آن مطلع خواهند شد و ممکن است خلاصه ی آن را به اطلاع وی برسانند .
امضای نامه را « دانشجویان طرفدار نهضت ملی ایران در فرانسه » گذاشتیم و به ترجمه ی آن به زبان فرانسه پرداختیم . در ترجمه به زبان فرانسه نور علی تابنده بیشترین زحمت را متحمل شد و تحریر آن به صورت دست نویس به خط اینجانب انجام گردید .
در سال بعد تغییراتی در سیاست امریکا در قبال هیئت حاکمه ی ایران پدیدار گردید و نشانه هایی از فشارهای آن دولت برای اصلاحات اداری و اقتصادی به دولت ایران به چشم می خورد .
گرچه این تغییر سیاست به حدی نبود که علامت تغییر موضع  سیاسی آمریکا در برابر واقعیت مسائل اصلی ایران تلقی شود و در چارچوب و محدوده ی هیئت حاکمه باقی ماند و سیاست امریکا در دو دهه ی بعدی به روال گذشته ادامه یافت ولی آیا نامه ی ارسالی ما در این تغییر نسبی تأثیر داشته یا نه موضوعی بود که ما هیچ وقت از آن اطلاعی نیافتیم .


منبع:صفحه 226 و 227 از کتاب رویداد ها و داوری - خاطرات مسعود حجازی

در مورد مطلبی موهن نسبت به حضرت پیامبر اکرم





در مورد قساوت و علاقه پیامبر اسلام به قتل و کشتار و نسبت دادن تعلیم ذبح شرعی کفار به امام اول شیعیان و خواستگاری حضرت رسول اکرم از عایشه توسط پدرش در سن هفت سالگی که بسیار موهن و گستاخانه بود را که در اینترنت قرار داده اند متوجه شده ازاینرو در باب این هتک حرمت به ساحت مقدس آن دو بزرگوار مطلبی به نظرم رسید که از جهت رد دین و هم عدم سکوت بدین عمل وقیحانه و هم تنویر افکار بعضی از کسانی که خدای ناکرده از سر شبهه ممکن است بدین لاطائلات گردن بنهد مطلبی را خدمت خوانندگان گرامی بیان داشته و شبنمی از اقیانوس و حرفی از هزاران کاندر عبارت می اید را بعرض میرسانم :

الف:
 بزرگش نخوانند اهل خرد
که نام بزرگان به خردی برد  
حکیم فردوسی
ب:
 تاع کفر و دین بی مشتری نیست
گروهی آن گروهی این پسنندند   
بابا طاهر همدانی

ج:
از کوزه همان برون تراود که در اوست

د:
هر کس بنا به هستی وجودی خود سیر نموده و فطرت او، او را به سوی همان چیز میکشاند

ذره ذره کاندر این ارض و سماست
جنس خود را همچو کاه و کهرباست
ناریان مر ناریان را طالبند
نوریان مر نوریان را جاذبند

پس فطرت پاک و سرشت پاکیزه از هر گونه زشتی و پلیدی خود را دور میدارد و همیشه خود و عمل خود و نفس خود را سرزنش مینماید نه حتی یک دزد و یک زن باره و یک آدم هرزه را چه برسد به پیامبران و مردان خدا و شخصیتی که حداقل از لحاظ اندیشه و تفکر در دنیا میلیاردها نفر پیرو و دوستدار دارد و حتی دشمنان و تعدادی زیاد از شرق شناسان وی را انسان بزرگی دانسته و از او به نیکی یاد میکنند، در این مورد میتوانیم به آثار اندیشمندان بزرگی همچون آن ماری شیمل و هلموت ریتر آلمانی و پرفسور هنری کربن و رنه گنون فرانسوی و مارتین لینگز سویسی و پرفسور حسین نصر و پرفسور داریوش شایگان ایرانی و ... مراجعه نموده و فرق محقق با مقلد را دریابیم که در چیست و در کجاست و تا به کجاست؟

از محقق تا مقلد فرق هاست

ه:
پیام حضرت زرتشت که درود بر او باد این بود:

پندار نیک کردار نیک و گفتار نیک

آیا به نظر خوانندگان سازندگان این گونه برنامه ها حداقل دارای یکی از موارد بالا میتوانند باشند؟ هرگز که نمیتوانند

ذات نایافته هستی بخش
کی تواند که ببخشد هستی

و:
دانش و بینش و اندیشه والا است که ما را از هر گونه کژ اندیشی و کژ پنداری بدور میدارد و مسلما پیش داوری و قبول هر گونه مدعائی باید از سر دقت و تامل بررسی شده و با تحقیق و تفکر و دوری از حب و بغض یا به تعبیری دیگر دور از شیدایی و نفرت مورد کنکاش قرار گیرد که اگر آدمی به دام این دو حب و بغض بیافتد اسیر جهل و نادانی خواهد گردید و نتیجه این میشود که بعضی حتی پا را فراتر گذاشته تمام پیغمبران الهی را رد نموده و تفکر و اندیشه های آنان را توهم و زاییده خیالات میدانند و برآنها خط بطلان میکشند.  
آیا به نظر شما تفکرات حضرت زرتشت و کتاب اوستا زاییده خیال و توهمات است یا از یک نهاد پاک و سرشت پاکیزه و حلال زاده و حلال خور و حلال پرور به وجود آمده و نشات گرفته است کدامین درست است؟ خیالات باطل یا حکمت و دانش؟
آیا معیار آدمیت و حیوانیت رفتار و کردار نیست و میزان تشخیص یک انسان به ظاهر آدمی با یک انسان واقعا دارای مقام آدمیت متفاوت نیست؟ و تفاوت را نباید در کردار و گفتار و پندار آن شخص پیدا کرد؟
آیا اگر کسی فقط عرض زندگی اش به اندازه طول عمر هزاران انسان دیگر باشد و تنها از وی یک عمل بزرگ که انسانیت را متحول کرده باشد کافی نیست که وی را در خور ارج و ستایش بدانیم و آیا ناسپاسی و حیوانیت نیست چنین کسی را که به بشریت خدمت کرده است را مورد تمسخر و استهزاء قرار دهیم؟
پیامبر اسلام در زمان عرب جاهلیت و بادیه نشین که بویی از تمدن و آدمیت در خود کمتر سراغ داشت هزاران تحول عمیق ایجاد کرد که میبینیم امروز بسیاری از کشورهای دنیا را از پس هزاران سال همچنان در بر گرفته است مقدار کمی از گفته های ایشان و تاثیر آن را در آن روزگاران تا به جهان امروز خود به فکر و اندیشه بنشینیم و به همین چند نکته در گفتار ایشان در پایین تامل بنمائیم:

دختران خود را زنده به گور نکنید.

میزان شرافت هر کدام شما بدون توجه به نژاد و قوم و قبیله و رنگ پوست پرهیزکاری و درستی کردار و رفتار شماست.

نظافت پایه ایمان است.
به تمام اهل کتاب و پیامبران ادیان الهی احترام بگذارید و آنان را به نیکی یاد کنید.

هر کس یک نفر را بکشد همانند آن است که بشریت را کشته است.

دروغ نگویید بهتان نزنید غیبت نکنید قتل نکنید تجسس عیوب مردم نکنید با یکدیگر دشمنی نکنید به بد کننده خود نیکی کنید ظلم نکنید به حقوق دیگران و خود تعدی و تجاوز نکنید...

سیاه و سفید و زرد و سفید و سرخ پوست و ... همه و همه نزد خداوند یکسانند و فقط تفاوت آنان در خوبی و آدمیتشان است که متمایزشان میسازد.

خود را برتر از دیگران ندانید و دیگران را پست تر از خود نخوانید.

شفقت و مهربانی را با تمام مخلوقات بکار برید.

اگر کسی شخصی را از شما کشت و یا به شما صدمه ای زد میتوانید همانند او قصاص کنید ولی بدانید که عفو و گذشت از این کار بسیار بهتر و مورد رضایت خداوند است.

از جنس خود خداوند همسرانی برایتان آفرید و میانتان دوستی و رحمت نهاد و آنها را مایه آرامش قرار داد با آنها مهربان باشید.

ای اهل کتاب بدور از هرگونه اختلاف بیایید در پناه آن کلمه که یگانگی خداوند است و همگی برآن اتفاق داریم گرد هم آییم و از هرگونه دشمنی بپرهیزیم.

   و هزاران نکته های بسیار مهمتر و بزرگتر که خود کتابی میخواهد که آب دهر کفایت آن را ندارد که سرانگشت تر نموده و صفحه بشماریم.
کتاب فضل تو را آب دهر کافی نیست
که تر کنیم سر انگشت و صفحه بشماریم

با آنچه که به عنوان "حرفی است از هزاران کاندر عبارت آمد" و یا قطره ای از اقیانوس بیکران حکمت الهی در فوق آمد آیا گوینده این سخنان میتوانسته انسانی سنگدل و با قساوت قلب و یا اینکه زن باره بوده باشد و تمام هم و غمش مصروف شکم و زیر شکم گردیده باشد و آیا  کسی که میگوید حکمت و شکم پر و سیر در یکجا جمع نمی گردند و زیاده روی در شهوات جنسی شما را میکاهاند و سستی و رخوت را در شما بوجود می آورد مجالی برای این گونه اندیشه های بزرگ و انسان ساز می توانسته داشته باشد؟ و آیا اصولا نور و ظلمت در یکجا جمع میشوند و جمع اضداد در عمل و اندیشه میسر میگردد ؟! البته که خیر. و اگر ایشان صاحب علم و عمل هر دو با هم نمی بود اینگونه کلام و سخنانش در قلب و جان اینهمه انسان تاثیر نمیگذاشته است و اگر میبینیم عده ای جاهل و نادان ایشان را اینگونه معرفی مینمایند شاید مقصر نبوده و تقصیریشان هم بگردن عده ای نامسلمان است که مسلمانی را بازیچه خود قرار داده اند و دلایل دیگری که این گستاخی ها موجب میشود در ذیل می آوریم:

یکم
  طبق نظر تمام ادیان الهی و تحقیق و بررسیهای حتی علمی، فرزندان زنا و حرام زاده معمولا پالانشان کج بوده و نمیتوانند حقیقت را درست بفهمند و معمولا میلشان به باطل و شیطنت بیشتر از دیگران است پس بعضی که منکر حقیقت هستند معمولا حرام زاده میباشند و اینکه خود بنده نیز حضوری در یکی از پرورشگاه ها که با یکی از متصدیانش دوست هستم سوال کردم در مورد کودکان حرامزاده مطلب در فوق آمده را تصدیق و تایید کرد و اظهار داشت فرزندان سر راهی در غیر از مواردی که بر اساس ناداری و بیچارگی خانواده هاشان بداینجا راه پیدا کرده اند بین بچه های دیگر تفاوت داشته و بسیار شرور و بد طینت هستند.
دوم 
بعضی دیگر که با لقمه و غذای حرام یعنی رشوه خواری و پول ظلم و تجاوز به حقوق دیگران به وجود آمده و بزرگ شده اند، این دسته هم مانند دسته بالا همین مشکل را دارند اما چون دشمنی و عنادشان بر اساس نطفه و لقمه واقع میشود قابل حل و اصلاح نیست و امیدی به اینکه رنگ سفید را از سیاه مانند کور مادر زاد تشخیص بدهند وجود ندارد و تا آخر عمر در حیوانیت خویش باقی میمانند.
سوم
   عده ای دیگر نفرت دشمنی و بغضشان عَرَضی است و بر اثر تعریف و القائات دیگران و یا کج فهمی واقع میشود و اهل تحقیق و تدبر و اندیشه و تفکر نیستند و یا اگر باشند بعد از بررسی حقیقت را در خواهند یافت که بسیاری از مردم جزو همین گروه هستند
چهارم
    تعدادی نیز بدلیل اینکه کسانی که خود را مدعی زعامت و بزرگ دین اسلام میدانند و از هرگونه فساد و ظلم و جنایت رویگردان نیستند از دین و پیامبر اسلام منزجر میشوند که متاسفانه با این عملکرد رهبران دینی اسلام در جهان و این همه کشت و کشتار در بین مسلمانان و خون و خونریزی است که این اعتقاد در عده ای نسبت به اسلام وجود آمده است در حالی که هیچکدامشان از آموزه های اسلام و پیامبرش چیزی ندانسته و تنها اسم آنرا یدک میکشند و بالعکس تمام دشمنی ها با اسلام و حقیقت را دانسته و ندانسته همینان دامن زده و بوجود آورده اند این کاریکاتورها و کلیپ ها و هزاران مزخرفات دیگر را خود ما مسلمانان برای خودمان با نفهمی مان از روح و حقیقت دین درست کرده ایم.
اما آیا رفتار ناشایست یک یهودی یا بودایی یا مسیحی و یا یک زرتشتی و حتی کژ رفتاری و کژ اندیشی رهبران جاهلشان دلیل بر بطلان آن پیامبران است و آیا حضرت موسی و عیسی و زرتشت اینگونه بوده اند و اینگونه تعلیم داده بودند آیا اینکه در قرون وسطی پدران روحانی در دین مسیح بهشت و جهنم را برای مردم خرید و فروش میکردند از گفته های مسیح بود!؟ و یا پستی رهبرانشان و حماقت مردم آن زمان ؟ اساسا تا اینجا که من دیده ام تمام رهبران و زعمای قوم هر مذهب و دینی در پی استثمار و استعمار و استحمار نمودن مردم زمان و مکان خویشند و کیسه های خود گشاده و از این راه همچون زالو، کنه و انگل خون مردم را مکیده و با نام خدا و دین انسانها را می فریبند ولی آدم محقق و دانا و با دانش و بصیرت که بنده هم از خداوند میخواهم دانش آنان را به من هم عطا کند و البته بسیار و بسیار کم و اندک اند اما هوشیار و واقع بین و هر گونه خطا و وارونگی  حقیقتی را پای اندیشه و متفکر آن نمیگذارند اگر بدانها  بگویی برق را بل اختراع کرده و نه ادیسون و ادیسون بود که تلفن را اختراع کرد چشم و گوش بسته نمی پذیرند و پس از بررسی و مراجعه به اهل تحقیق نه کسانی که عنوان محقق را یدک میکشند واقعیت را می پذیرند و خدمات ادیسون و زحمات او را پای اینکه مثلا با همسرش چگونه رفتاری در اطاق خلوت داشته است خوب یا بد نمی گذارند.

آیا اهانت و توهین به  کسی که تمام عمرش همچون حضرت محمد ص به تعلیم حکمت و انسانیت پرداخته است نهایت بی معرفتی و ناسپاسی و جهل و حماقت سازندگان اینگونه برنامه ها نیست که مردان خدا و معلمان واقعی بشریت را در حد خود و حیوانیت و شهوت پرستی و زن باره گی خود تنزل میدهند و اینگونه نسبت ها را که لایق خود و هم قطارانشان است را به اشخاصی همچون حضرت عیسی و موسی و زرتشت و محمد ص نسبت میدهند؟

شب پره گر وصل آفتاب نخواهد
رونق بازار آفتاب نکاهد

مه فشاند نور و سگ عو عو کند
هر کسی بر طینت خو می تند       
 مثنوی مولانا

آیا پیامبری را که به پیروان خود میگوید از هر گونه مجادله و دشمنی بپرهیزید و تنها برای روشن شدن حقیقت با بهترین و زیباترین ادبیات و الفاظ و در نهایت احترام با همدیگر گفتگو و سخن بگویید تا حقیقت را روشن نمایید لایق اینگونه مزخرفات است؟
بنده نیز اگر در جایی قلم و خامه از دستم بدر رفته است تنها در قبال آندسته از نابخردان و کژ اندیشانی بوده است که بویی از انسانیت نبرده اند و به قول حضرت مولانا در کتاب بزرگ مثنوی:
چون که با کودک سر و کارت فتاد
خود زبان کودکی باید گشاد
والا بنده کلامم را در مقابل خوانندگان محترم در نهایت ادب و احترام عرض نموده و در بسیاری از جایها برای مزید اطلاع با آنان جاهلان اینگونه سخن گفته ام چه اگر میدانستم که سازندگان این گونه برنامه ها کسانی هستند که بدنبال کشف حقیقتند و نه قلب حقیقت به بهترین لحن و کلام ممکن با آنها در حد فهم و عقل اندک خود سخن میگفتم.
در آخر سازندگان اینگونه برنامه های موهن را اگر فطرتی پاک برای خود بافی گذاشته اند را به نورانیت و روشنایی های کلام مردان خدا و خرد و حکمت امثال حضرت زرتشت موسی و عیسی و رسول گرامی اسلام دعوت نموده و به تامل و تفکر فرا میخوانم.
این همه گفتیم لیک اندر بسیج
بی عنایات خدا هیچ است هیچ
با تقدیم احترام و ادب
مهرداد مصوری
مرداد ماه 1389




تفسیر و ترجمه های بر سوره مبارکه بروج


هو
121

تفسیر و ترجمه های بر سوره مبارکه بروج

گردآورنده:
مهرداد مصوری

سوره‏ى البروج
      
ترجمه بيان السعادة، ج‏14، ص: 485الی 496

اين سوره مكّى و شامل بيست و دو آيه است‏
[سوره البروج (85): آيات 1 تا 22]

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ (1) وَ الْيَوْمِ الْمَوْعُودِ (2) وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ (3) قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ (4)النَّارِ ذاتِ الْوَقُودِ (5) إِذْ هُمْ عَلَيْها قُعُودٌ (6) وَ هُمْ عَلى ما يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شُهُودٌ (7) وَ ما نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلاَّ أَنْ يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ (8) الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْ‏ءٍ شَهِيدٌ (9)إِنَّ الَّذِينَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ ثُمَّ لَمْ يَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذابُ جَهَنَّمَ وَ لَهُمْ عَذابُ الْحَرِيقِ (10) إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ ذلِكَ الْفَوْزُ الْكَبِيرُ (11) إِنَّ بَطْشَ رَبِّكَ لَشَدِيدٌ (12) إِنَّهُ هُوَ يُبْدِئُ وَ يُعِيدُ (13) وَ هُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ (14)ذُو الْعَرْشِ الْمَجِيدُ (15) فَعَّالٌ لِما يُرِيدُ (16) هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ الْجُنُودِ (17) فِرْعَوْنَ وَ ثَمُودَ (18) بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي تَكْذِيبٍ (19)وَ اللَّهُ مِنْ وَرائِهِمْ مُحِيطٌ (20) بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِيدٌ (21) فِي لَوْحٍ مَحْفُوظٍ (22)

ترجمه:
به نام خداوند بخشنده‏ى مهربان‏
سوگند به آسمانى كه داراى برجهاست.
و سوگند به روز موعود.
و سوگند به گواه و مورد گواهى.
مرگ بر آتش‏افروزان گودال پر آتش.
آتشى داراى هيزم.
آنگاه كه آنان بر كناره‏ى آن نشسته بودند.
و آنان بر آنچه در حق مؤمنان مى‏كردند، گواه بودند.
و به آنان كينه نورزيدند، مگر از آن روى كه به خدا پيروزمند ستوده ايمان مى‏ورزيدند.
همان كه فرمانروايى آسمانها و زمين او راست و خداوند بر همه چيز گواه است.
كسانى كه مردان مؤمن و زنان مؤمن را آزار دادند و سپس توبه نكردند، براى آنان عذاب جهنّم مهيا است و عذاب آتش [در پيش‏] دارند.
بيگمان كسانى كه ايمان آورده‏اند و كارهاى شايسته كرده‏اند، ايشان راست بوستانهايى كه جويباران از فرو دست آن جارى است، اين رستگارى بزرگ است.
بيگمان سختگيرى پروردگارت، سهمگين است.
اوست كه [آفرينش را] آغاز كرده است و بازمى‏گرداند.
و اوست آمرزگار دوستدار.
صاحب ارجمند عرش.
كردگار خواسته‏ى خويش.
آيا داستان سپاهيان به تو رسيده است؟
فرعون و قوم ثمود.
آرى كافران در انكارند.
و خداوند بر فراز ايشان چيره است.
حقّ اين است كه آن قرآن مجيد است.
در لوحى محفوظ.

تفسير:
وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ سوگند به آسمان داراى برجهاى دوازده‏گانه، يا آسمان روح انسان كه داراى مراتب و درجه‏هايى است.
وَ الْيَوْمِ الْمَوْعُودِ روز موعود عبارت از قيامت كبراى روح انسانى است كه جز با فناى تامّ محقّق نمى‏شود.
وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ و قسم به شاهد عالم پيغمبر خاتم و به مشهود او قيامت، هر دو لفظ را نكره آورد تا اشعار به اين باشد كه شناختن شاهد مقام احديّت ممكن نيست و مشهود نيز كه مقام احديّت است، شناخته نمى‏شود.
و گاهى شاهد به روز جمعه و مشهود به روز عرفه يا به روز قيامت تفسير شده.
و شاهد به محمّد صلّى اللّه عليه و آله و مشهود به روز قيامت نيز تفسير شده و نيز هر دو به نبىّ صلّى اللّه عليه و آله و امير المؤمنين عليه السّلام و به ملك و روز قيامت و به نبىّ هر زمان و امّتش و به محمّد و جميع خلق و به اين امّت و ساير امّت‏ها و به اعضاى بنى آدم و نفس‏هايشان و به حجر الاسود و حجّاج و به روزها و بنى آدم و به انبيا و محمّد و به اللّه و لا اله الّا اللّه و به خلق و حقّ نير تفسير شده است.
قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ (قسم به اينها) كه اصحاب اخدود همه كشته شدند.
جواب قسم يا جمله دعايى است كه معترضه بين قسم و جواب آن واقع شده، يا جمله‏ى خبريّه معترضه است و اخبار از حال كفّار است كه مؤمنين را آتش زدند، يا اخبار از حال مؤمنين است كه در اخدود سوختند.
ذكر حكايت اصحاب اخدود
حكايت اصحاب اخدود در روايات خاصّه و عامّه با اختلاف ذكر شده، چه از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله روايت شده: پادشاهى بود و جادوگرى داشت، وقتى جادوگر مريض شد گفت: كودكى را به سوى من بفرست تا او را سحر و جادو ياد دهم، پادشاه غلامى را به او داد بين غلام و بين جادوگر راهبى بود كه غلام با آن راهب رفت و آمد مى‏كرد.                       
 و او را ديد و مجذوب او گشت و هر روز نزد راهب مى‏رفت و به سخنان او گوش فرا مى‏داد، يكى از اين روزها ديد مارى جلو مردم را گرفت و نمى‏توانند بروند.
پس غلام گفت: من امروز كار ساهر و راهب را خواهم فهميد و سنگى به دست گرفت و گفت: بار خدايا اگر امر راهب نزد تو محبوب‏تر است اين مار را بكش و سنگ را انداخت و مار را كشت و مردم راحت شدند و به راه خود ادامه دادند.
غلام اين قضيّه را به راهب گفت و راهب گفت: اى فرزندم تو مورد ابتلا و آزمايش قرار خواهى گرفت و كسى را نزد من راهنمايى نكن.
و غلام مردم را مداوا مى‏كرد و كور و ابرص را شفا مى‏داد، در اين ميان همنشين و نديم ملك نابينا شد، نزد او آمد و اموال فراوانى به او داد و گفت: مرا شفا بده و اين همه اموال از آن تو باشد.
وى پاسخ داد: خداوند شفا مى‏دهد، اگر تو به خدا ايمان بياورى من دعا مى‏كنم تا شفا يابى، همنشين ملك ايمان آورد، غلام دعا كرد و او شفا يافت.
وقتى نديم نزد پادشاه آمد، پادشاه به او گفت: چه كسى تو را شفا داد؟ او گفت: پروردگارم، شاه گفت: مرا مى‏گويى؟
گفت: نه، پروردگار من و پروردگار تو خداى تعالى است.
پس شاه او را گرفت و از او جدا نشد تا مجبور به نشان دادن غلام شد و غلام را هم مجبور كردند تا راهب را نشان دهد، وقتى راهب را شناختند او را با ارّه دو نيم كردند و به غلام گفت: از دين خود برگرد او امتناع نمود، پس دستور داد او را بالاى كوهى ببرند، اگر از دينش برگشت كارى به او نداشته باشند و اگر برنگشت او را از بالاى كوه به پايين پرت كنند.
و پس آنگاه كه او را بالاى كوه بردند گفت: بار الها مرا از شرّ آنان حفظ كن.
خداى تعالى او را حفظ نمود و آنان را هلاك كرد، پس به سوى پادشاه برگشت و گفت: خداوند مرا از شرّ آن جماعت حفظ كرد، پادشاه گفت: او را ببريد و در دريا غرق كنيد، باز خداوند او را حفظ نمود و بقيّه را در دريا غرق كرد، نزد پادشاه بازگشت و گفت: باز هم خداوند مرا نگهداشت و از شرّ آنان نجات داد.
سپس غلام گفت: تو نمى‏توانى مرا بكشى مگر آنچه كه من مى‏گويم به آن عمل كنى، مردم را جمع كن و سپس مرا بر شاخه‏اى دار بزن، سپس تبرى از تيردان من بگير و آن را داخل كمان قرار بده و سپس بگو: به نام پروردگار غلام، آنوقت است كه مى‏توانى مرا بكشى، پادشاه آنچه را كه غلام گفته بود عمل كرد و تير در گيجگاه او قرار گرفت و غلام مرد و مردم گفتند: ما به پروردگار اين غلام ايمان آورديم.
پس به پادشاه گفته شد: ديدى چه بر سرت آمد.
از آنچه كه مى‏ترسيدى بر تو فرود آمد و مردم به پروردگار غلام ايمان آوردند.
پس شاه امر كرد در چهار راه‏ها و بر دهانه‏ى راهها گودالها كندند و آنان را از آتش پر كردند و آنگاه گفت: هر كس از دينش برگردد او را واگذاريد و هر كس خوددارى كند او را داخل آتش اندازيد.
در اين ميان زنى آمد كه فرزندى داشت فرزند گفت: اى مادر صبر پيشه كن و استقامت نما كه تو بر حق هستى.
وقتى مردم چنين ديدند ثبات و استقامت مؤمنين زياد شد و ساير مردم به دين غلام شوق پيدا كردند.
به امير المؤمنين عليه السّلام نسبت داده شده «1» كه فرمود: پادشاهى مست شد و با دخترش هم بستر شد يا راوى گفت: با خواهرش: وقتى به هوش آمد به دخترش گفت: راه خروج از اين بن‏بست و از كارى كه كردم چيست؟ گفت: همه‏ى اهل مملكت خود را جمع مى‏كنى و به آنان خبر مى‏دهى كه تو ازدواج با دخترها را جايز مى‏دانى و دستور مى‏دهى كه آنرا حلال نمايند.
پادشاه همه را جمع نمود و به آنان خبر داد، ولى مردم از پيروى پادشاه خوددارى كردند، پس گودالهايى در زمين كند و در آنان آتش افروخت و بر مردم عرضه نمود، هر كس پيروى از شاه نمود او را به حال خود گذاشت و هر كس خوددارى كرد او را در آتش انداخت.
به امير المؤمنين عليه السّلام نسبت داده شده كه فرمود: خداوند يك مرد حبشى را به نبوّت مبعوث نمود و قومش او را تكذيب كردند، پس او با قومش جنگيد و آنان ياران او را كشتند و خودش را اسير كردند، سپس جايى را مخصوص او ساختند و آنجا را پر از آتش كردند.
سپس مردم را جمع كردند و گفتند: هر كس بر دين و امر ماست از آتش كناره گيرد و هر كس بر دين ايشان است خود را با او در آتش اندازد.
ياران پيامبر در آتش مى‏سوختند كه در اين بين زنى آمد كه‏ فرزند يك ماه داشت و كودك به سخن آمد همانطور كه گذشت.
از على عليه السّلام نيز روايت شده: اصحاب اخدود ده نفر بودند و نظير آنان نيز ده نفر در اين بازار، يعنى بازار كوفه، كشته مى‏شوند «2».
بعضى گفته‏اند: يوسف بن ذى نواس حميرى شنيد كه در نجران يمن گروهى بر دين عيسى عليه السّلام هستند، به سوى آنان رفت و آنان را بر يهوديّت وادار نمود، آنان خوددارى كردند، پس گودالى در زمين كند و آتش برافروخت و بر آنان عرضه داشت، هر كس از دين عيسى عليه السّلام برگشت سالم ماند و هر كس برنگشت در آتش انداخته مى‏شد، در اين هنگام زنى با فرزندش آمد و كودك به سخن درآمد، همانطور كه گذشت.
اصحاب اخدود بنابر تأويل كسانى هستند كه در گودالهاى طبع داخل شده و به آتش شهوت‏هاى نفس و غضب‏هاى آن گرفتار شده‏اند و فطرت انسانى در آنان نابود و هلاك شده است.
النَّارِ لفظ «النّار» بدل از «اخدود» است به صورت بدل اشتمال.
ذاتِ الْوَقُودِ توصيف آتش به «ذات الوقود»: يعنى، داراى هيزم اشاره به زيادى هيزم و ادامه‏ى افروختن آن است.
إِذْ هُمْ كه پادشاه و يارانش.
عَلَيْها قُعُودٌ در كناره آن مى‏نشستند.
بعضى گفته‏اند: پادشاه و يارانش را بر تخت‏هايى دور آتش مى‏نشستند و مؤمنين را عذاب و شكنجه مى‏دادند.
وَ هُمْ عَلى ما يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شُهُودٌ و آنان شاهد به‏ شكنجه‏ى مؤمنين بودند.
وَ ما نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَنْ يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ آنان از مؤمنان چيزى نديده بودند كه مجازاتشان كنند يا چيزى را انكار نكردند يا از چيزى كراهت نداشتند، جز آنكه آن مؤمنان به خدا ايمان آورده بودند.
و به مؤمنان كه سوختند هيچ عداوتى نداشتند جز آنكه به خداى مقتدر ستوده صفات ايمان آورده بودند.
تفسير نظير اين آيه در سوره‏ى مائده و توبه گذشت.
الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مملكت آسمانها و زمين، يا ملك آن دو كه در انظار مستقلّ در وجود و مانع از مملوك بودن است از آن اوست تا چه رسد به ملكوت آن دو.
وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْ‏ءٍ شَهِيدٌ و خداوند بر هر چيزى شاهد است تا چه رسد به مالكيت او و شهود خدا بر هر چيزى مانند شهود نفس بر صورت‏هاى ادراكى است، پس مالكيّت او نيز مالكيّت نفس نسبت به صورت‏هاى ذهنى است.
إِنَّ الَّذِينَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ آنان كه مؤمنان را بدون استحقاق اذيّت كردند، يا مقصود مطلق ايذاست.
ثُمَّ لَمْ يَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذابُ جَهَنَّمَ پس از آن توبه نكردند بر ايشان عذاب دوزخ است.
خداوند ما را از عذاب جهنّم پناه دهد.
وَ لَهُمْ عَذابُ الْحَرِيقِ بر آنان عذاب جهنّم و آتش سوزان دوزخ مهيّاست.                       
 لفظ «حريق» اسم احتراق است، يعنى، داراى عذابى هستند كه مسبّب از احتراق و سوختن است، يا مقصود عذابى است كه آن نفس احتراق و سوختن است و مقصود اين است كه آنان در جهنّم عذاب مارها و عقرب‏ها و حميم و زقّوم را دارند و براى آنانست عذاب سوختن.
يا مقصود از كسانى كه مؤمنين را اذيت كردند اصحاب اخدود مى‏باشند و مقصود از عذاب حريق سوختن آنان با آتش اخدود است.
زيرا چنانچه گفته شده كفّار هنگامى كه مؤمنين را به آتش مى‏انداختند مؤمنين بدون آنكه درد آتش و سوختن را احساس كنند داخل بهشت مى‏شدند و آتش بر خود كفّار برمى‏گشت و آنان را مى‏سوزانيد.
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جواب سؤال مقدّر از حال مؤمنين است كه (امّا حال آنها كه ايمان آوردند و عمل صالح حاصل از ايمان از ايشان پديدار شد، چنين است).
لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ ذلِكَ الْفَوْزُ الْكَبِيرُ بيان جارى شدن نهرها از زير بهشت‏ها در آخر سوره‏ى آل عمران در تفسير «فَالَّذِينَ هاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا» گذشت.
إِنَّ بَطْشَ رَبِّكَ لَشَدِيدٌ خطاب به محمّد صلّى اللّه عليه و آله است يا به هر كسى كه خطاب در مورد او ممكن باشد.
و اين جمله در مقام تعليل عذاب كفّار و تنعّم مؤمنين است و آوردن لفظ «بطش» و حكم بر شدّت آن اشعار به شدّت عذاب است، زيرا بطش عبارت از گرفتن به زور و از روى سلطنت و سيطره است.
يعنى مؤاخذه و سيطره پروردگارت شديد است.                       
 إِنَّهُ هُوَ يُبْدِئُ وَ يُعِيدُ زيرا او آغازگر آفرينش و بازگشت است.
اين جمله تعليل شدّت سيطره‏ى خداست، زيرا بطش از جانب كسى كه اعاده‏ى شي‏ء و ايجاد آن دست اوست شديد مى‏شود.
وَ هُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ هيچ بخشنده‏اى جز او نيست و هيچ ودود و دوست دارنده‏اى جز او نيست.
بنابراين بخشش و دوستى او نسبت به مستحقّ آن دو فوق تصوّرست.
خداى تعالى بين قهر و لطف و وعد وعيد جمع نمود چنانچه رسم او و جانشينانش اين چنين است.
ذُو الْعَرْشِ الْمَجِيدُ لفظ «المجيد» با رفع و جرّ خوانده شده و عرش عبارت از جميع ما سوى اللّه است، پس او داراى عظمت و مالكيّت است نسبت به جميع ما سوى اللّه، پس مى‏تواند آنچه را كه مى‏خواهد عطا كند.
فَعَّالٌ لِما يُرِيدُ بدون مانع و بدون عجز و ناتوانى آنچه را كه مى‏خواهد انجام مى‏دهد.
و در سوره‏ى بقره در تفسير قول خدا: «وَ لكِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ ما يُرِيدُ» بيان كامل قول خدا: «فَعَّالٌ لِما يُرِيدُ» گذشت.
هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ الْجُنُودِ اى رسول آيا احوال لشكرهاى (شاهان گذشته) بر تو حكايت شده است.
اين جمله استفهام تقريرى و جواب سؤال مقدّر است، گويى كه گفته شده: آيا بر وعده و وعيد خدا دليلى از گذشته وجود دارد؟
پس فرمود: دليل بر اين مطلب حكايت‏هاى سربازانى است كه در گذشته بر پيامبرانشان حمله بردند و لشگركشى كردند و داستانهاى آنان را شنيدى و شنيدى كه به كفّار از آنان چه شد و بر آنان چه گذشت و چگونه مؤمنين مورد اكرام و عزّت قرار گرفتند.
فِرْعَوْنَ وَ ثَمُودَ داستان فرعون و ثمود.
اسم رئيس بر جماعت به نحو مجاز اطلاق شده يا در تقدير «جنود فرعون و ثمود» گرفته شده، يعنى، اين داستان را كه شنيدى تامّل و نظر كن تا ببينى به كافرانشان چه شد و به مؤمنين آنان چه گذشت، تا به وعد و وعيد خدا يقين پيدا كنى.
بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي تَكْذِيبٍ بلكه چنين نيست كه كفّار حكايات جنود و لشكركشى به پيامبران را نشنيده باشند، بلكه آنان جز تكذيب كارى ندارند و كسانى كه چنين باشند اگر همه سرگذشت كفّار و مؤمنين گذشتگان را ببينند باز هم اقرار و تصديق نمى‏كنند.
چون آنان جز تكذيب كارى ندارند، كه آنان از دار علم و تصديق محجوب هستند و روى همين جهت است كه تو و كتاب تو را تكذيب مى‏كنند.
وَ اللَّهُ مِنْ وَرائِهِمْ مُحِيطٌ و خداوند از پشت‏سرشان بر آنان احاطه دارد، چون آنان سرشان را وارونه گرفتند و به خدا پشت كردند و چون احاطه‏ى خدا از پشت سر آنانست، پس آنان خدا و احاطه‏ى او را نتوانند ديد.
و چون از قول خدا: «بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي تَكْذِيبٍ» استفاده شد كه محمّد و كتاب و رسالت او را تكذيب كردند، لذا خداى تعالى فرمود:
تكذيب آنان نسبت به تو و كتاب تو ناشى از برهان و تكذيب بجا نيست، چون كتاب تو كاذب نيست.                       
 بَلْ هُوَ قُرْآنٌ بلكه آن قرآن است كه در بساطت و وحدتش مجموع است، مَجِيدٌ كه داراى مجد و شأن است.
فِي لَوْحٍ مَحْفُوظٍ از دست محجوبين محفوظ است، يا از تغيير و تبدّل، يا از مسّ شيطان و يا از جعل جعل كنندگان محفوظ است.
و لفظ «محفوظ» با رفع و جرّ خوانده شده و در هر دو صورت معنا يكى است و مقصود از لوح محفوظ نفوس كلّى يا عقولى كلّى است، كه به وجهى آنها نيز كتاب‏ها و لوح‏ها هستند، يا مقصود سينه‏هاى راسخين در علم است، از قبيل سينه‏ى محمّد صلّى اللّه عليه و آله و اوصياى او عليهم السّلام و اين لوح همان ام الكتاب است كه نسخ جميع كتب از آن است.
قال علىّ عليه السّلام:
اولى النّاس بالعفو أقدرهم على العقوبة سزاوارتر به گذشت، تواناتر بر عقوبت است.
هر كسى باشد تواناتر به كيفر از گناه      عفو از او شايسته‏تر بر مذنبان رو سياه‏
 منهاج البراعة علامه‏ى خويى قدّس سرّه ج 21 ص 91 و 92

(1) نور الثقلين ج 5 ص 547- 546.
(2) نور الثقلين ج 5 ص 547.



در اینجا چندین ترجمه از این سوره مبارکه را که توسط اساتید فن انجام پذیرفته است را جهت مزید و استفاده خوانندگان محترم می آوریم ترجمه های آورده شده خصوصا ترجمه مرحوم علامه ابوالحسن شعرانی و ترجمه بسیار مهم و مورد توجه قرآن پژوهان ترجمه مرحوم دکتر محمد مهدی فولادوند که به تعبیر استاد خرمشاهی از بهترین ترجمه ها بر قرآن کریم است آورده شده است اگرچه تمام کسانی که در این حوزه زحمت کشیده اند و این کتاب آسمانی را به زبان فارسی برگردان کرده اند سعیشان مشکور است لیکن بعضی از ترجمه ها همانند آنچه در ذیل آمده است خود ارج و قربی دیگر دارند.
در بین این ترجمه ها جای بسیاری از جمله ترجمه بسیار مهم و ارزشمند استاد بهاءالدین خرمشاهی و آیت الله دکتر محمد صادقی تهرانی بسیار خالی است که انشاء الله بعدا افزوده خواهد شد.
  
ترجمه قرآن(پاينده)، متن، ص: 507
سوره بروج، در مكه نازل شده‏

بنام خداى رحمان رحيم‏
قسم بآسمان برج دار (1)
و روز [رستاخيز] موعود (2)
و شاهد و مشهود (3)
[كه مشركان ملعونند چنانكه‏] صاحبان خندق‏ (4)
صاحبان آتش هيزمدار ملعون شدند (5)
وقتى كه [بر كناره‏] خندق نشسته بودند (6)
و ناظر شكنجه- اى بودند كه بمؤمنان ميكردند (7)
بر آنها عيبى نميگرفتند جز اينكه بخداى نيرومند ستوده ايمان آورده بودند (8)
همان كه پادشاهى آسمانها و زمين از آن اوست و خدا شاهد همه چيز است‏ (9)
كسانى كه مردان و زنان مؤمن را بمحنت افكنده‏اند و سپس توبه نكرده‏اند، عذاب جهنم دارند و عذاب سوختن [مؤمنان نيز] دارند (10)
كسانى كه ايمان آورده‏اند و كارهاى شايسته كرده‏اند بهشتها دارند كه در آن جويها روان است و اين است كاميابى بزرگ‏ (11)
براستى كه صلابت پروردگارت شديد است‏ (12)
اوست كه [خلق را] آغاز ميكند و باز ميآورد (13)
و، همو، آمرزگار است و مودت شعار (14)
داراى عرش و نكو كردار (15)
و انجام دهنده هر چه اراده كند (16)
آيا حديث سپاهيان بتو رسيده‏ (17)
 [حديث‏] فرعون و ثمود (18)
بلكه كسانى كه كفر ميورزند در [كار] تكذيبند (19)
و خدا از پى- آنها فراگيرنده است‏ (20)
 [اما تكذيبشان بى‏اثر است‏] كه اين قرآنى است ارجمند (21)
در لوحى محفوظ (22)


ترجمه پورجوادى، ص: 590
سوره بروج (برجها) (85)
(شامل بيست و دو آيه- مكى)

به نام خداوند بخشنده مهربان‏
سوگند به آسمان كه دارنده برجهاست (1)
سوگند به شاهد و مشهود (3)
مرگ بر اصحاب اخدود، (4)
در گودالهايى پر از آتش (5)
كه در كنارش نشسته بودند (6)
و آنچه را بر مؤمنان مى‏رفت تماشا مى‏كردند (7)
و هيچ ايرادى جز ايمان آوردن به خداوند پيروزمند ستوده به آنان نداشتند (8)
- همان خدايى كه فرمانروايى آسمانها و زمين او راست و بر همه چيز گواه است. (9)
عذاب دوزخ و عذاب آتش براى كسانى كه مردان و زنان باايمان را شكنجه كردند- سپس توبه نكردند- مهياست. (10)
براى كسانى كه ايمان آوردند و كردار نيكو داشتند باغهايى است كه در آن جويباران جارى است، در حقيقت آن رستگارى بزرگى است. (11)                       
مؤاخذه و انتقام خدا سخت است، (12)
اوست كه آفرينش را آغازيد و اوست كه باز مى‏گرداند (13)
و نيز بسيار آمرزنده مهربان است، (14)
صاحب عرش مجيد است (15)
هر چه را اراده كند، به فعل درآورد (16)
آيا داستان سپاهيان به تو رسيده است (17)
- سپاه فرعون و ثموديان؟ (18)
آرى كسانى كه كافرند به تكذيب مى‏پردازند (19)
و خداوند به آنها احاطه دارد. (20)
آرى اين قرآن شريف و بزرگوارى است (21)
كه در لوح محفوظ نگاشته آمده است. (22)


ترجمه الهى قمشه‏اى، ص: 590
85- سورة البروج‏

به نام خداوند بخشنده مهربان‏
قسم به آسمان بلند كه داراى كاخهاى با عظمت است. (1)
و قسم به روز موعود (قيامت كه وعده گاه خلايق است). (2)
و قسم به شاهد (عالم، پيغمبر خاتم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) و به مشهود (او قيامت و امت). (3)
قسم به اينان كه اصحاب اخدود (يعنى آن قوم كافرى كه بر مؤمنان به مكر مسلط شدند و آنها را به خندقهاى آتش در افكندند) همه كشته (يعنى ملعون و مطرود) شدند. (4)
همان آتش سختى كه (آن مردم ظالم به جان خلق) بر افروختند. (5)
كه بر كنار آن خندقهاى آتش بنشستند. (6)
و سوختن مؤمنانى كه به آتش افكندند مشاهده مى‏كردند. (7)
و با آن مؤمنان كه بسوختند هيچ عداوتى نداشتند جز آنكه آنان به خداى مقتدر ستوده صفات ايمان آورده بودند. (8)
آن خدايى كه فرمانروايى آسمانها و زمين از آن اوست، و خدا بر هر چه در عالم است گواه است. (9)
آنان كه مردان و زنان با ايمان را به آتش فتنه سوختند و توبه نكردند، بر آنها عذاب جهنم و آتش سوزان دوزخ مهياست. (10)
آنان كه به خدا ايمان آورده و نيكوكار شدند بر آنها البته (در بهشت) باغهايى است كه زير درختانش نهرها جارى است. اين بهشت ابد به حقيقت سعادت و فيروزى بزرگ است. (11)
همانا مؤاخذه و انتقام خدا بسيار سخت است. (12)
اوست كه به حقيقت نخست خلق را بيافريند و باز (پس از مرگ به عرصه قيامت) برگرداند. (13)
و هم او بسيار آمرزنده و دوستدار مؤمنان است. (14)
و خداوند عرش (عظيم) و هم با اقتدار و عزت است. (15)
هر چه بخواهد آن را در كمال قدرت و اختيار انجام دهد. (16)
آيا احوال جنود (شاهان گذشته) بر تو حكايت شده است؟ (17)
داستان فرعون و قوم ثمود (كه به كيفر كفر و دشمنى با رسل هلاك شدند)؟ (18)
بلى آنان كه كافرند به تكذيب مى‏پردازند. (19)
و خدا بر همه آنها محيط است. (20)
بلكه اين كتاب قرآن بزرگوار و ارجمند الهى است. (21)
كه در لوح محفوظ حق (و صفحه عالم ازلى) نگاشته است. (22)
           

ترجمه خواجوى، متن، ص: 240
(85) سوره بروج‏
سوره بروج مكى است و 22 آيه دارد، بعد از سوره شمس نازل شده و سوره 26 مى‏باشد.

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ‏
قسم بآسمان داراى برجها  (1)
و قسم به روز وعده داده شده (2)
و قسم به آينده ، و آنكه سوى وى آيند (3)
... كه اهل اخدود [خندق‏]  (4)
... آن آتش داراى هيزم بسيار ، لعنت  كرده شدند (5)
... وقتى كه ايشان بر كنار آن [خندق‏]  نشسته بودند (6)
... و همانها بر آنچه كه با مؤمنين مى‏كردند حاضر  بودند (7)
و كينه  از آنان نمى‏كشيدند،جز آنكه بخداوند عزيز حميد ايمان آورده بودند (8)
... آن خدايى كه پادشاهى آسمانها و زمين از آن اوست، كه خداى بر هر چيزى گواه  است (9)
كسانى كه مردان مؤمن و زنان مؤمن را سوزانيدند  و بعد هم توبه نكردند- آنانرا عذاب جهنم است و [هم‏] عذاب آتش سوزان دارند (10)
كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام داده‏اند، بهشت‏ها دارند كه از زير [درختان‏]  آن نهرها جارى است، كه اين  رستگارى  بزرگ است (11)
كه عذاب  پروردگارت بسيار سخت  است (12)
... همو كه پديد آورد و باز گرداند (13)
... و همو كه آمرزنده و دوستدار است (14)
...- و صاحب عرش بزرگوار است (15)
... هر چه كه بخواهد مى‏كند (16)
آيا داستان سپاهها بتو رسيده است؟ (17)
... [سپاه‏] فرعون و ثمود؟ (18)
بلكه كافران در تكذيب [تو و قرآن‏] اند (19)
و خداوند از گردا گردشان گيرنده است (20)
بلكه اين قرآنى ارجمند است (21)
... كه در لوح محفوظى [ثبت‏] است (22)
    


ترجمه شعرانى، ص: 554
سورة البروج مكّيّة و هى اثنتان و عشرون آية

بنام خداوند بخشاينده مهربان‏
قسم بآسمان صاحب برجها (1)
و روز وعده كرده شده (2)
و شاهد يعنى پيغمبر (ص) و مشهود يعنى امّت (3)
كشته شدند ياران شكافهاى زمين (4)
آن آتش صاحب مايه برافروختگى (5)
هنگامى كه ايشان بودند بر آنها نشستگان (6)
و ايشان بودند بر آنچه ميكردند بمؤمنان حاضران (7)
و دشمن نداشتند از ايشان جز آنكه ايمان آوردند بخداى غالب ستوده (8)
آنكه مر او راست پادشاهى آسمانها و زمين و خداست بر همه چيز شاهد (9)
بدرستى كه آنان كه بفتنه درانداختند مردان با ايمان و زنان با ايمان را پس بازگشت نكردند پس مر ايشانراست عذاب دوزخ و مر ايشانراست عذاب سوزنده (10)
بدرستى كه آنان كه گرويدند و كردند كارهاى شايسته مر ايشانراست بهشتها كه ميرود از زير آنها نهرها اينست كاميابى بزرگ (11)
بدرستى كه گرفتن پروردگار تو هر آينه سخت است (12)
بدرستى كه او ميآفريند نخست و اعاده ميكند (13)
و اوست آمرزنده و دوست دارنده (14)
صاحب عرش بزرگوار (15)
كننده مر آنچه را كه خواهد (16)
آيا آمد ترا حكايت لشكرهاى (17)
فرعون و ثمود (18)
بلكه آنان كه كافر شدند در تكذيب نمودن (19)
و خدا از وراء ايشان احاطه كننده است (20)
بلكه آن قرآنى است شريف (21)
در لوحى نگهداشته شده (22)


ترجمه فولادوند، ص: 590
85- سورة البروج‏
به نام خداوند رحمتگر مهربان‏
سوگند به آسمانِ آكنده ز برج، (1)
و به روزِ موعود، (2)
و به گواه و مورد گواهى، (3)
مرگ بر آدم‏سوزانِ خندق. (4)
همان آتش مايه‏دار [و انبوه‏]. (5)
آن گاه كه آنان بالاى آن [خندق به تماشا] نشسته بودند. (6)
و خود بر آنچه بر [سرِ] مؤمنان مى‏آوردند، گواه بودند. (7)
و بر آنان عيبى نگرفته بودند جز اينكه به خداى ارجمند ستوده ايمان آورده بودند. (8)
همان [خدايى‏] كه فرمانروايى آسمانها و زمين از آنِ اوست و خدا [ست كه‏] بر هر چيزى گواه است. (9)
كسانى كه مردان و زنان مؤمن را آزار كرده و بعد توبه نكرده‏اند، ايشان راست عذاب جهنّم، و ايشان راست عذاب سوزان. (10)
كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كرده‏اند، براى آنان باغهايى است كه از زير [درختان‏] آن جويها روان است اين است [همان‏] رستگارى بزرگ. (11)
آرى، عِقاب پروردگارت سخت سنگين است. (12)
هم اوست كه [آفرينش را] آغاز مى‏كند و بازمى‏گرداند. (13)
و اوست آن آمُرزنده دوستدارِ [مؤمنان‏]. (14)
صاحب ارجمند عرش. (15)
هر چه را بخواهد انجام مى‏دهد. (16)
آيا حديث [آن‏] سپاهيان: (17)
فرعون و ثَمود بر تو آمد؟ (18)
 [نه،] بلكه آنان كه كافر شده‏اند در تكذيب‏اند (19)
با آنكه خدا از هر سو برايشان محيط است. (20)
آرى، آن قرآنى ارجمند است، (21)
كه در لوحى محفوظ است. (22)

گرد آورنده:
مهرداد مصوری
از همه مومنین التماس دعا داریم.


 
لینک مطلب مندرج در سایت مجذوبان نور:
http://www.majzooban.info/1388-12-15-14-05-43/2009-12-30-11-15-59/2168------14--485-496.html

فهرست وبلاگ من

بوستان کتاب

  • قرآن کریم
  • مثنوی معنوی
  • پند صالح
  • دیوان حافظ
  • غزلیات سعدی