هو
121
تفسیر و ترجمه های بر سوره مبارکه بروج
گردآورنده:
مهرداد مصوری
سورهى البروج
ترجمه بيان السعادة، ج14، ص: 485الی 496
اين سوره مكّى و شامل بيست و دو آيه است
[سوره البروج (85): آيات 1 تا 22]
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ (1) وَ الْيَوْمِ الْمَوْعُودِ (2) وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ (3) قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ (4)النَّارِ ذاتِ الْوَقُودِ (5) إِذْ هُمْ عَلَيْها قُعُودٌ (6) وَ هُمْ عَلى ما يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شُهُودٌ (7) وَ ما نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلاَّ أَنْ يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ (8) الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ (9)إِنَّ الَّذِينَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ ثُمَّ لَمْ يَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذابُ جَهَنَّمَ وَ لَهُمْ عَذابُ الْحَرِيقِ (10) إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ ذلِكَ الْفَوْزُ الْكَبِيرُ (11) إِنَّ بَطْشَ رَبِّكَ لَشَدِيدٌ (12) إِنَّهُ هُوَ يُبْدِئُ وَ يُعِيدُ (13) وَ هُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ (14)ذُو الْعَرْشِ الْمَجِيدُ (15) فَعَّالٌ لِما يُرِيدُ (16) هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ الْجُنُودِ (17) فِرْعَوْنَ وَ ثَمُودَ (18) بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي تَكْذِيبٍ (19)وَ اللَّهُ مِنْ وَرائِهِمْ مُحِيطٌ (20) بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِيدٌ (21) فِي لَوْحٍ مَحْفُوظٍ (22)
ترجمه:
به نام خداوند بخشندهى مهربان
سوگند به آسمانى كه داراى برجهاست.
و سوگند به روز موعود.
و سوگند به گواه و مورد گواهى.
مرگ بر آتشافروزان گودال پر آتش.
آتشى داراى هيزم.
آنگاه كه آنان بر كنارهى آن نشسته بودند.
و آنان بر آنچه در حق مؤمنان مىكردند، گواه بودند.
و به آنان كينه نورزيدند، مگر از آن روى كه به خدا پيروزمند ستوده ايمان مىورزيدند.
همان كه فرمانروايى آسمانها و زمين او راست و خداوند بر همه چيز گواه است.
كسانى كه مردان مؤمن و زنان مؤمن را آزار دادند و سپس توبه نكردند، براى آنان عذاب جهنّم مهيا است و عذاب آتش [در پيش] دارند.
بيگمان كسانى كه ايمان آوردهاند و كارهاى شايسته كردهاند، ايشان راست بوستانهايى كه جويباران از فرو دست آن جارى است، اين رستگارى بزرگ است.
بيگمان سختگيرى پروردگارت، سهمگين است.
اوست كه [آفرينش را] آغاز كرده است و بازمىگرداند.
و اوست آمرزگار دوستدار.
صاحب ارجمند عرش.
كردگار خواستهى خويش.
آيا داستان سپاهيان به تو رسيده است؟
فرعون و قوم ثمود.
آرى كافران در انكارند.
و خداوند بر فراز ايشان چيره است.
حقّ اين است كه آن قرآن مجيد است.
در لوحى محفوظ.
تفسير:
وَ السَّماءِ ذاتِ الْبُرُوجِ سوگند به آسمان داراى برجهاى دوازدهگانه، يا آسمان روح انسان كه داراى مراتب و درجههايى است.
وَ الْيَوْمِ الْمَوْعُودِ روز موعود عبارت از قيامت كبراى روح انسانى است كه جز با فناى تامّ محقّق نمىشود.
وَ شاهِدٍ وَ مَشْهُودٍ و قسم به شاهد عالم پيغمبر خاتم و به مشهود او قيامت، هر دو لفظ را نكره آورد تا اشعار به اين باشد كه شناختن شاهد مقام احديّت ممكن نيست و مشهود نيز كه مقام احديّت است، شناخته نمىشود.
و گاهى شاهد به روز جمعه و مشهود به روز عرفه يا به روز قيامت تفسير شده.
و شاهد به محمّد صلّى اللّه عليه و آله و مشهود به روز قيامت نيز تفسير شده و نيز هر دو به نبىّ صلّى اللّه عليه و آله و امير المؤمنين عليه السّلام و به ملك و روز قيامت و به نبىّ هر زمان و امّتش و به محمّد و جميع خلق و به اين امّت و ساير امّتها و به اعضاى بنى آدم و نفسهايشان و به حجر الاسود و حجّاج و به روزها و بنى آدم و به انبيا و محمّد و به اللّه و لا اله الّا اللّه و به خلق و حقّ نير تفسير شده است.
قُتِلَ أَصْحابُ الْأُخْدُودِ (قسم به اينها) كه اصحاب اخدود همه كشته شدند.
جواب قسم يا جمله دعايى است كه معترضه بين قسم و جواب آن واقع شده، يا جملهى خبريّه معترضه است و اخبار از حال كفّار است كه مؤمنين را آتش زدند، يا اخبار از حال مؤمنين است كه در اخدود سوختند.
ذكر حكايت اصحاب اخدود
حكايت اصحاب اخدود در روايات خاصّه و عامّه با اختلاف ذكر شده، چه از رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله روايت شده: پادشاهى بود و جادوگرى داشت، وقتى جادوگر مريض شد گفت: كودكى را به سوى من بفرست تا او را سحر و جادو ياد دهم، پادشاه غلامى را به او داد بين غلام و بين جادوگر راهبى بود كه غلام با آن راهب رفت و آمد مىكرد.
و او را ديد و مجذوب او گشت و هر روز نزد راهب مىرفت و به سخنان او گوش فرا مىداد، يكى از اين روزها ديد مارى جلو مردم را گرفت و نمىتوانند بروند.
پس غلام گفت: من امروز كار ساهر و راهب را خواهم فهميد و سنگى به دست گرفت و گفت: بار خدايا اگر امر راهب نزد تو محبوبتر است اين مار را بكش و سنگ را انداخت و مار را كشت و مردم راحت شدند و به راه خود ادامه دادند.
غلام اين قضيّه را به راهب گفت و راهب گفت: اى فرزندم تو مورد ابتلا و آزمايش قرار خواهى گرفت و كسى را نزد من راهنمايى نكن.
و غلام مردم را مداوا مىكرد و كور و ابرص را شفا مىداد، در اين ميان همنشين و نديم ملك نابينا شد، نزد او آمد و اموال فراوانى به او داد و گفت: مرا شفا بده و اين همه اموال از آن تو باشد.
وى پاسخ داد: خداوند شفا مىدهد، اگر تو به خدا ايمان بياورى من دعا مىكنم تا شفا يابى، همنشين ملك ايمان آورد، غلام دعا كرد و او شفا يافت.
وقتى نديم نزد پادشاه آمد، پادشاه به او گفت: چه كسى تو را شفا داد؟ او گفت: پروردگارم، شاه گفت: مرا مىگويى؟
گفت: نه، پروردگار من و پروردگار تو خداى تعالى است.
پس شاه او را گرفت و از او جدا نشد تا مجبور به نشان دادن غلام شد و غلام را هم مجبور كردند تا راهب را نشان دهد، وقتى راهب را شناختند او را با ارّه دو نيم كردند و به غلام گفت: از دين خود برگرد او امتناع نمود، پس دستور داد او را بالاى كوهى ببرند، اگر از دينش برگشت كارى به او نداشته باشند و اگر برنگشت او را از بالاى كوه به پايين پرت كنند.
و پس آنگاه كه او را بالاى كوه بردند گفت: بار الها مرا از شرّ آنان حفظ كن.
خداى تعالى او را حفظ نمود و آنان را هلاك كرد، پس به سوى پادشاه برگشت و گفت: خداوند مرا از شرّ آن جماعت حفظ كرد، پادشاه گفت: او را ببريد و در دريا غرق كنيد، باز خداوند او را حفظ نمود و بقيّه را در دريا غرق كرد، نزد پادشاه بازگشت و گفت: باز هم خداوند مرا نگهداشت و از شرّ آنان نجات داد.
سپس غلام گفت: تو نمىتوانى مرا بكشى مگر آنچه كه من مىگويم به آن عمل كنى، مردم را جمع كن و سپس مرا بر شاخهاى دار بزن، سپس تبرى از تيردان من بگير و آن را داخل كمان قرار بده و سپس بگو: به نام پروردگار غلام، آنوقت است كه مىتوانى مرا بكشى، پادشاه آنچه را كه غلام گفته بود عمل كرد و تير در گيجگاه او قرار گرفت و غلام مرد و مردم گفتند: ما به پروردگار اين غلام ايمان آورديم.
پس به پادشاه گفته شد: ديدى چه بر سرت آمد.
از آنچه كه مىترسيدى بر تو فرود آمد و مردم به پروردگار غلام ايمان آوردند.
پس شاه امر كرد در چهار راهها و بر دهانهى راهها گودالها كندند و آنان را از آتش پر كردند و آنگاه گفت: هر كس از دينش برگردد او را واگذاريد و هر كس خوددارى كند او را داخل آتش اندازيد.
در اين ميان زنى آمد كه فرزندى داشت فرزند گفت: اى مادر صبر پيشه كن و استقامت نما كه تو بر حق هستى.
وقتى مردم چنين ديدند ثبات و استقامت مؤمنين زياد شد و ساير مردم به دين غلام شوق پيدا كردند.
به امير المؤمنين عليه السّلام نسبت داده شده «1» كه فرمود: پادشاهى مست شد و با دخترش هم بستر شد يا راوى گفت: با خواهرش: وقتى به هوش آمد به دخترش گفت: راه خروج از اين بنبست و از كارى كه كردم چيست؟ گفت: همهى اهل مملكت خود را جمع مىكنى و به آنان خبر مىدهى كه تو ازدواج با دخترها را جايز مىدانى و دستور مىدهى كه آنرا حلال نمايند.
پادشاه همه را جمع نمود و به آنان خبر داد، ولى مردم از پيروى پادشاه خوددارى كردند، پس گودالهايى در زمين كند و در آنان آتش افروخت و بر مردم عرضه نمود، هر كس پيروى از شاه نمود او را به حال خود گذاشت و هر كس خوددارى كرد او را در آتش انداخت.
به امير المؤمنين عليه السّلام نسبت داده شده كه فرمود: خداوند يك مرد حبشى را به نبوّت مبعوث نمود و قومش او را تكذيب كردند، پس او با قومش جنگيد و آنان ياران او را كشتند و خودش را اسير كردند، سپس جايى را مخصوص او ساختند و آنجا را پر از آتش كردند.
سپس مردم را جمع كردند و گفتند: هر كس بر دين و امر ماست از آتش كناره گيرد و هر كس بر دين ايشان است خود را با او در آتش اندازد.
ياران پيامبر در آتش مىسوختند كه در اين بين زنى آمد كه فرزند يك ماه داشت و كودك به سخن آمد همانطور كه گذشت.
از على عليه السّلام نيز روايت شده: اصحاب اخدود ده نفر بودند و نظير آنان نيز ده نفر در اين بازار، يعنى بازار كوفه، كشته مىشوند «2».
بعضى گفتهاند: يوسف بن ذى نواس حميرى شنيد كه در نجران يمن گروهى بر دين عيسى عليه السّلام هستند، به سوى آنان رفت و آنان را بر يهوديّت وادار نمود، آنان خوددارى كردند، پس گودالى در زمين كند و آتش برافروخت و بر آنان عرضه داشت، هر كس از دين عيسى عليه السّلام برگشت سالم ماند و هر كس برنگشت در آتش انداخته مىشد، در اين هنگام زنى با فرزندش آمد و كودك به سخن درآمد، همانطور كه گذشت.
اصحاب اخدود بنابر تأويل كسانى هستند كه در گودالهاى طبع داخل شده و به آتش شهوتهاى نفس و غضبهاى آن گرفتار شدهاند و فطرت انسانى در آنان نابود و هلاك شده است.
النَّارِ لفظ «النّار» بدل از «اخدود» است به صورت بدل اشتمال.
ذاتِ الْوَقُودِ توصيف آتش به «ذات الوقود»: يعنى، داراى هيزم اشاره به زيادى هيزم و ادامهى افروختن آن است.
إِذْ هُمْ كه پادشاه و يارانش.
عَلَيْها قُعُودٌ در كناره آن مىنشستند.
بعضى گفتهاند: پادشاه و يارانش را بر تختهايى دور آتش مىنشستند و مؤمنين را عذاب و شكنجه مىدادند.
وَ هُمْ عَلى ما يَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنِينَ شُهُودٌ و آنان شاهد به شكنجهى مؤمنين بودند.
وَ ما نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلَّا أَنْ يُؤْمِنُوا بِاللَّهِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ آنان از مؤمنان چيزى نديده بودند كه مجازاتشان كنند يا چيزى را انكار نكردند يا از چيزى كراهت نداشتند، جز آنكه آن مؤمنان به خدا ايمان آورده بودند.
و به مؤمنان كه سوختند هيچ عداوتى نداشتند جز آنكه به خداى مقتدر ستوده صفات ايمان آورده بودند.
تفسير نظير اين آيه در سورهى مائده و توبه گذشت.
الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ مملكت آسمانها و زمين، يا ملك آن دو كه در انظار مستقلّ در وجود و مانع از مملوك بودن است از آن اوست تا چه رسد به ملكوت آن دو.
وَ اللَّهُ عَلى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ و خداوند بر هر چيزى شاهد است تا چه رسد به مالكيت او و شهود خدا بر هر چيزى مانند شهود نفس بر صورتهاى ادراكى است، پس مالكيّت او نيز مالكيّت نفس نسبت به صورتهاى ذهنى است.
إِنَّ الَّذِينَ فَتَنُوا الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِناتِ آنان كه مؤمنان را بدون استحقاق اذيّت كردند، يا مقصود مطلق ايذاست.
ثُمَّ لَمْ يَتُوبُوا فَلَهُمْ عَذابُ جَهَنَّمَ پس از آن توبه نكردند بر ايشان عذاب دوزخ است.
خداوند ما را از عذاب جهنّم پناه دهد.
وَ لَهُمْ عَذابُ الْحَرِيقِ بر آنان عذاب جهنّم و آتش سوزان دوزخ مهيّاست.
لفظ «حريق» اسم احتراق است، يعنى، داراى عذابى هستند كه مسبّب از احتراق و سوختن است، يا مقصود عذابى است كه آن نفس احتراق و سوختن است و مقصود اين است كه آنان در جهنّم عذاب مارها و عقربها و حميم و زقّوم را دارند و براى آنانست عذاب سوختن.
يا مقصود از كسانى كه مؤمنين را اذيت كردند اصحاب اخدود مىباشند و مقصود از عذاب حريق سوختن آنان با آتش اخدود است.
زيرا چنانچه گفته شده كفّار هنگامى كه مؤمنين را به آتش مىانداختند مؤمنين بدون آنكه درد آتش و سوختن را احساس كنند داخل بهشت مىشدند و آتش بر خود كفّار برمىگشت و آنان را مىسوزانيد.
إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ جواب سؤال مقدّر از حال مؤمنين است كه (امّا حال آنها كه ايمان آوردند و عمل صالح حاصل از ايمان از ايشان پديدار شد، چنين است).
لَهُمْ جَنَّاتٌ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ ذلِكَ الْفَوْزُ الْكَبِيرُ بيان جارى شدن نهرها از زير بهشتها در آخر سورهى آل عمران در تفسير «فَالَّذِينَ هاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا» گذشت.
إِنَّ بَطْشَ رَبِّكَ لَشَدِيدٌ خطاب به محمّد صلّى اللّه عليه و آله است يا به هر كسى كه خطاب در مورد او ممكن باشد.
و اين جمله در مقام تعليل عذاب كفّار و تنعّم مؤمنين است و آوردن لفظ «بطش» و حكم بر شدّت آن اشعار به شدّت عذاب است، زيرا بطش عبارت از گرفتن به زور و از روى سلطنت و سيطره است.
يعنى مؤاخذه و سيطره پروردگارت شديد است.
إِنَّهُ هُوَ يُبْدِئُ وَ يُعِيدُ زيرا او آغازگر آفرينش و بازگشت است.
اين جمله تعليل شدّت سيطرهى خداست، زيرا بطش از جانب كسى كه اعادهى شيء و ايجاد آن دست اوست شديد مىشود.
وَ هُوَ الْغَفُورُ الْوَدُودُ هيچ بخشندهاى جز او نيست و هيچ ودود و دوست دارندهاى جز او نيست.
بنابراين بخشش و دوستى او نسبت به مستحقّ آن دو فوق تصوّرست.
خداى تعالى بين قهر و لطف و وعد وعيد جمع نمود چنانچه رسم او و جانشينانش اين چنين است.
ذُو الْعَرْشِ الْمَجِيدُ لفظ «المجيد» با رفع و جرّ خوانده شده و عرش عبارت از جميع ما سوى اللّه است، پس او داراى عظمت و مالكيّت است نسبت به جميع ما سوى اللّه، پس مىتواند آنچه را كه مىخواهد عطا كند.
فَعَّالٌ لِما يُرِيدُ بدون مانع و بدون عجز و ناتوانى آنچه را كه مىخواهد انجام مىدهد.
و در سورهى بقره در تفسير قول خدا: «وَ لكِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ ما يُرِيدُ» بيان كامل قول خدا: «فَعَّالٌ لِما يُرِيدُ» گذشت.
هَلْ أَتاكَ حَدِيثُ الْجُنُودِ اى رسول آيا احوال لشكرهاى (شاهان گذشته) بر تو حكايت شده است.
اين جمله استفهام تقريرى و جواب سؤال مقدّر است، گويى كه گفته شده: آيا بر وعده و وعيد خدا دليلى از گذشته وجود دارد؟
پس فرمود: دليل بر اين مطلب حكايتهاى سربازانى است كه در گذشته بر پيامبرانشان حمله بردند و لشگركشى كردند و داستانهاى آنان را شنيدى و شنيدى كه به كفّار از آنان چه شد و بر آنان چه گذشت و چگونه مؤمنين مورد اكرام و عزّت قرار گرفتند.
فِرْعَوْنَ وَ ثَمُودَ داستان فرعون و ثمود.
اسم رئيس بر جماعت به نحو مجاز اطلاق شده يا در تقدير «جنود فرعون و ثمود» گرفته شده، يعنى، اين داستان را كه شنيدى تامّل و نظر كن تا ببينى به كافرانشان چه شد و به مؤمنين آنان چه گذشت، تا به وعد و وعيد خدا يقين پيدا كنى.
بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي تَكْذِيبٍ بلكه چنين نيست كه كفّار حكايات جنود و لشكركشى به پيامبران را نشنيده باشند، بلكه آنان جز تكذيب كارى ندارند و كسانى كه چنين باشند اگر همه سرگذشت كفّار و مؤمنين گذشتگان را ببينند باز هم اقرار و تصديق نمىكنند.
چون آنان جز تكذيب كارى ندارند، كه آنان از دار علم و تصديق محجوب هستند و روى همين جهت است كه تو و كتاب تو را تكذيب مىكنند.
وَ اللَّهُ مِنْ وَرائِهِمْ مُحِيطٌ و خداوند از پشتسرشان بر آنان احاطه دارد، چون آنان سرشان را وارونه گرفتند و به خدا پشت كردند و چون احاطهى خدا از پشت سر آنانست، پس آنان خدا و احاطهى او را نتوانند ديد.
و چون از قول خدا: «بَلِ الَّذِينَ كَفَرُوا فِي تَكْذِيبٍ» استفاده شد كه محمّد و كتاب و رسالت او را تكذيب كردند، لذا خداى تعالى فرمود:
تكذيب آنان نسبت به تو و كتاب تو ناشى از برهان و تكذيب بجا نيست، چون كتاب تو كاذب نيست.
بَلْ هُوَ قُرْآنٌ بلكه آن قرآن است كه در بساطت و وحدتش مجموع است، مَجِيدٌ كه داراى مجد و شأن است.
فِي لَوْحٍ مَحْفُوظٍ از دست محجوبين محفوظ است، يا از تغيير و تبدّل، يا از مسّ شيطان و يا از جعل جعل كنندگان محفوظ است.
و لفظ «محفوظ» با رفع و جرّ خوانده شده و در هر دو صورت معنا يكى است و مقصود از لوح محفوظ نفوس كلّى يا عقولى كلّى است، كه به وجهى آنها نيز كتابها و لوحها هستند، يا مقصود سينههاى راسخين در علم است، از قبيل سينهى محمّد صلّى اللّه عليه و آله و اوصياى او عليهم السّلام و اين لوح همان ام الكتاب است كه نسخ جميع كتب از آن است.
قال علىّ عليه السّلام:
اولى النّاس بالعفو أقدرهم على العقوبة سزاوارتر به گذشت، تواناتر بر عقوبت است.
هر كسى باشد تواناتر به كيفر از گناه عفو از او شايستهتر بر مذنبان رو سياه
منهاج البراعة علامهى خويى قدّس سرّه ج 21 ص 91 و 92
(1) نور الثقلين ج 5 ص 547- 546.
(2) نور الثقلين ج 5 ص 547.
در اینجا چندین ترجمه از این سوره مبارکه را که توسط اساتید فن انجام پذیرفته است را جهت مزید و استفاده خوانندگان محترم می آوریم ترجمه های آورده شده خصوصا ترجمه مرحوم علامه ابوالحسن شعرانی و ترجمه بسیار مهم و مورد توجه قرآن پژوهان ترجمه مرحوم دکتر محمد مهدی فولادوند که به تعبیر استاد خرمشاهی از بهترین ترجمه ها بر قرآن کریم است آورده شده است اگرچه تمام کسانی که در این حوزه زحمت کشیده اند و این کتاب آسمانی را به زبان فارسی برگردان کرده اند سعیشان مشکور است لیکن بعضی از ترجمه ها همانند آنچه در ذیل آمده است خود ارج و قربی دیگر دارند.
در بین این ترجمه ها جای بسیاری از جمله ترجمه بسیار مهم و ارزشمند استاد بهاءالدین خرمشاهی و آیت الله دکتر محمد صادقی تهرانی بسیار خالی است که انشاء الله بعدا افزوده خواهد شد.
ترجمه قرآن(پاينده)، متن، ص: 507
سوره بروج، در مكه نازل شده
بنام خداى رحمان رحيم
قسم بآسمان برج دار (1)
و روز [رستاخيز] موعود (2)
و شاهد و مشهود (3)
[كه مشركان ملعونند چنانكه] صاحبان خندق (4)
صاحبان آتش هيزمدار ملعون شدند (5)
وقتى كه [بر كناره] خندق نشسته بودند (6)
و ناظر شكنجه- اى بودند كه بمؤمنان ميكردند (7)
بر آنها عيبى نميگرفتند جز اينكه بخداى نيرومند ستوده ايمان آورده بودند (8)
همان كه پادشاهى آسمانها و زمين از آن اوست و خدا شاهد همه چيز است (9)
كسانى كه مردان و زنان مؤمن را بمحنت افكندهاند و سپس توبه نكردهاند، عذاب جهنم دارند و عذاب سوختن [مؤمنان نيز] دارند (10)
كسانى كه ايمان آوردهاند و كارهاى شايسته كردهاند بهشتها دارند كه در آن جويها روان است و اين است كاميابى بزرگ (11)
براستى كه صلابت پروردگارت شديد است (12)
اوست كه [خلق را] آغاز ميكند و باز ميآورد (13)
و، همو، آمرزگار است و مودت شعار (14)
داراى عرش و نكو كردار (15)
و انجام دهنده هر چه اراده كند (16)
آيا حديث سپاهيان بتو رسيده (17)
[حديث] فرعون و ثمود (18)
بلكه كسانى كه كفر ميورزند در [كار] تكذيبند (19)
و خدا از پى- آنها فراگيرنده است (20)
[اما تكذيبشان بىاثر است] كه اين قرآنى است ارجمند (21)
در لوحى محفوظ (22)
ترجمه پورجوادى، ص: 590
سوره بروج (برجها) (85)
(شامل بيست و دو آيه- مكى)
به نام خداوند بخشنده مهربان
سوگند به آسمان كه دارنده برجهاست (1)
سوگند به شاهد و مشهود (3)
مرگ بر اصحاب اخدود، (4)
در گودالهايى پر از آتش (5)
كه در كنارش نشسته بودند (6)
و آنچه را بر مؤمنان مىرفت تماشا مىكردند (7)
و هيچ ايرادى جز ايمان آوردن به خداوند پيروزمند ستوده به آنان نداشتند (8)
- همان خدايى كه فرمانروايى آسمانها و زمين او راست و بر همه چيز گواه است. (9)
عذاب دوزخ و عذاب آتش براى كسانى كه مردان و زنان باايمان را شكنجه كردند- سپس توبه نكردند- مهياست. (10)
براى كسانى كه ايمان آوردند و كردار نيكو داشتند باغهايى است كه در آن جويباران جارى است، در حقيقت آن رستگارى بزرگى است. (11)
مؤاخذه و انتقام خدا سخت است، (12)
اوست كه آفرينش را آغازيد و اوست كه باز مىگرداند (13)
و نيز بسيار آمرزنده مهربان است، (14)
صاحب عرش مجيد است (15)
هر چه را اراده كند، به فعل درآورد (16)
آيا داستان سپاهيان به تو رسيده است (17)
- سپاه فرعون و ثموديان؟ (18)
آرى كسانى كه كافرند به تكذيب مىپردازند (19)
و خداوند به آنها احاطه دارد. (20)
آرى اين قرآن شريف و بزرگوارى است (21)
كه در لوح محفوظ نگاشته آمده است. (22)
ترجمه الهى قمشهاى، ص: 590
85- سورة البروج
به نام خداوند بخشنده مهربان
قسم به آسمان بلند كه داراى كاخهاى با عظمت است. (1)
و قسم به روز موعود (قيامت كه وعده گاه خلايق است). (2)
و قسم به شاهد (عالم، پيغمبر خاتم صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم) و به مشهود (او قيامت و امت). (3)
قسم به اينان كه اصحاب اخدود (يعنى آن قوم كافرى كه بر مؤمنان به مكر مسلط شدند و آنها را به خندقهاى آتش در افكندند) همه كشته (يعنى ملعون و مطرود) شدند. (4)
همان آتش سختى كه (آن مردم ظالم به جان خلق) بر افروختند. (5)
كه بر كنار آن خندقهاى آتش بنشستند. (6)
و سوختن مؤمنانى كه به آتش افكندند مشاهده مىكردند. (7)
و با آن مؤمنان كه بسوختند هيچ عداوتى نداشتند جز آنكه آنان به خداى مقتدر ستوده صفات ايمان آورده بودند. (8)
آن خدايى كه فرمانروايى آسمانها و زمين از آن اوست، و خدا بر هر چه در عالم است گواه است. (9)
آنان كه مردان و زنان با ايمان را به آتش فتنه سوختند و توبه نكردند، بر آنها عذاب جهنم و آتش سوزان دوزخ مهياست. (10)
آنان كه به خدا ايمان آورده و نيكوكار شدند بر آنها البته (در بهشت) باغهايى است كه زير درختانش نهرها جارى است. اين بهشت ابد به حقيقت سعادت و فيروزى بزرگ است. (11)
همانا مؤاخذه و انتقام خدا بسيار سخت است. (12)
اوست كه به حقيقت نخست خلق را بيافريند و باز (پس از مرگ به عرصه قيامت) برگرداند. (13)
و هم او بسيار آمرزنده و دوستدار مؤمنان است. (14)
و خداوند عرش (عظيم) و هم با اقتدار و عزت است. (15)
هر چه بخواهد آن را در كمال قدرت و اختيار انجام دهد. (16)
آيا احوال جنود (شاهان گذشته) بر تو حكايت شده است؟ (17)
داستان فرعون و قوم ثمود (كه به كيفر كفر و دشمنى با رسل هلاك شدند)؟ (18)
بلى آنان كه كافرند به تكذيب مىپردازند. (19)
و خدا بر همه آنها محيط است. (20)
بلكه اين كتاب قرآن بزرگوار و ارجمند الهى است. (21)
كه در لوح محفوظ حق (و صفحه عالم ازلى) نگاشته است. (22)
ترجمه خواجوى، متن، ص: 240
(85) سوره بروج
سوره بروج مكى است و 22 آيه دارد، بعد از سوره شمس نازل شده و سوره 26 مىباشد.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ
قسم بآسمان داراى برجها (1)
و قسم به روز وعده داده شده (2)
و قسم به آينده ، و آنكه سوى وى آيند (3)
... كه اهل اخدود [خندق] (4)
... آن آتش داراى هيزم بسيار ، لعنت كرده شدند (5)
... وقتى كه ايشان بر كنار آن [خندق] نشسته بودند (6)
... و همانها بر آنچه كه با مؤمنين مىكردند حاضر بودند (7)
و كينه از آنان نمىكشيدند،جز آنكه بخداوند عزيز حميد ايمان آورده بودند (8)
... آن خدايى كه پادشاهى آسمانها و زمين از آن اوست، كه خداى بر هر چيزى گواه است (9)
كسانى كه مردان مؤمن و زنان مؤمن را سوزانيدند و بعد هم توبه نكردند- آنانرا عذاب جهنم است و [هم] عذاب آتش سوزان دارند (10)
كسانى كه ايمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند، بهشتها دارند كه از زير [درختان] آن نهرها جارى است، كه اين رستگارى بزرگ است (11)
كه عذاب پروردگارت بسيار سخت است (12)
... همو كه پديد آورد و باز گرداند (13)
... و همو كه آمرزنده و دوستدار است (14)
...- و صاحب عرش بزرگوار است (15)
... هر چه كه بخواهد مىكند (16)
آيا داستان سپاهها بتو رسيده است؟ (17)
... [سپاه] فرعون و ثمود؟ (18)
بلكه كافران در تكذيب [تو و قرآن] اند (19)
و خداوند از گردا گردشان گيرنده است (20)
بلكه اين قرآنى ارجمند است (21)
... كه در لوح محفوظى [ثبت] است (22)
ترجمه شعرانى، ص: 554
سورة البروج مكّيّة و هى اثنتان و عشرون آية
بنام خداوند بخشاينده مهربان
قسم بآسمان صاحب برجها (1)
و روز وعده كرده شده (2)
و شاهد يعنى پيغمبر (ص) و مشهود يعنى امّت (3)
كشته شدند ياران شكافهاى زمين (4)
آن آتش صاحب مايه برافروختگى (5)
هنگامى كه ايشان بودند بر آنها نشستگان (6)
و ايشان بودند بر آنچه ميكردند بمؤمنان حاضران (7)
و دشمن نداشتند از ايشان جز آنكه ايمان آوردند بخداى غالب ستوده (8)
آنكه مر او راست پادشاهى آسمانها و زمين و خداست بر همه چيز شاهد (9)
بدرستى كه آنان كه بفتنه درانداختند مردان با ايمان و زنان با ايمان را پس بازگشت نكردند پس مر ايشانراست عذاب دوزخ و مر ايشانراست عذاب سوزنده (10)
بدرستى كه آنان كه گرويدند و كردند كارهاى شايسته مر ايشانراست بهشتها كه ميرود از زير آنها نهرها اينست كاميابى بزرگ (11)
بدرستى كه گرفتن پروردگار تو هر آينه سخت است (12)
بدرستى كه او ميآفريند نخست و اعاده ميكند (13)
و اوست آمرزنده و دوست دارنده (14)
صاحب عرش بزرگوار (15)
كننده مر آنچه را كه خواهد (16)
آيا آمد ترا حكايت لشكرهاى (17)
فرعون و ثمود (18)
بلكه آنان كه كافر شدند در تكذيب نمودن (19)
و خدا از وراء ايشان احاطه كننده است (20)
بلكه آن قرآنى است شريف (21)
در لوحى نگهداشته شده (22)
ترجمه فولادوند، ص: 590
85- سورة البروج
به نام خداوند رحمتگر مهربان
سوگند به آسمانِ آكنده ز برج، (1)
و به روزِ موعود، (2)
و به گواه و مورد گواهى، (3)
مرگ بر آدمسوزانِ خندق. (4)
همان آتش مايهدار [و انبوه]. (5)
آن گاه كه آنان بالاى آن [خندق به تماشا] نشسته بودند. (6)
و خود بر آنچه بر [سرِ] مؤمنان مىآوردند، گواه بودند. (7)
و بر آنان عيبى نگرفته بودند جز اينكه به خداى ارجمند ستوده ايمان آورده بودند. (8)
همان [خدايى] كه فرمانروايى آسمانها و زمين از آنِ اوست و خدا [ست كه] بر هر چيزى گواه است. (9)
كسانى كه مردان و زنان مؤمن را آزار كرده و بعد توبه نكردهاند، ايشان راست عذاب جهنّم، و ايشان راست عذاب سوزان. (10)
كسانى كه ايمان آورده و كارهاى شايسته كردهاند، براى آنان باغهايى است كه از زير [درختان] آن جويها روان است اين است [همان] رستگارى بزرگ. (11)
آرى، عِقاب پروردگارت سخت سنگين است. (12)
هم اوست كه [آفرينش را] آغاز مىكند و بازمىگرداند. (13)
و اوست آن آمُرزنده دوستدارِ [مؤمنان]. (14)
صاحب ارجمند عرش. (15)
هر چه را بخواهد انجام مىدهد. (16)
آيا حديث [آن] سپاهيان: (17)
فرعون و ثَمود بر تو آمد؟ (18)
[نه،] بلكه آنان كه كافر شدهاند در تكذيباند (19)
با آنكه خدا از هر سو برايشان محيط است. (20)
آرى، آن قرآنى ارجمند است، (21)
كه در لوحى محفوظ است. (22)
گرد آورنده:
مهرداد مصوری
از همه مومنین التماس دعا داریم.
http://www.majzooban.info/1388-12-15-14-05-43/2009-12-30-11-15-59/2168------14--485-496.html
0 comments:
ارسال یک نظر